(پارت11)
(پارت11)
ات: کشوی دومی
کوک: ای بابا خب نمیشد از اول بگی تو کشوی دومه
ات: اخه فکرکردم میدونی خب
(اره دیگه لباساشونو پوشیدن رفتن غذا خوردن و خوابیدا)
ات: کوک پاشو دیگه
کوک: اومم بیبی یکم دیگه لطفا
ات: باشه باشه اصلا هر چقدر میخای بخواب
کوک: اوم. ایده خوبیه
(ات بلند شد رفت و کاراشو انجام داد بعدش رفت تو اتاقش و ناخناشو درست کرد)
ات: اه چقدر دیگه میخای بخوابی اخه حسلم سر رفت
(بعدش رفت نشست روی تخت و دفتر شو برداشت و شروع کرد نقاشی کوک رو کشید بعد سومین نقاشی از کوک بلند شد رفت اروم در اتق کوک رو باز کرد دید هنوز خوابه اروم درو بست رفت توی اشپز خونه و ناهار درست کرد وگذاشت بپزه بعدش رفت نشست و فیلم دید کمی بعدش ناهار اماده شد رفت خاموشش کرد و گذاشتش تو گرم کن تا گرم بمونه و رفتش موهاشو شونه کرد و کلی از موها جمع شد توی شونه )
ات: شت موهام چقدر میریزه باید برم از مایش بدم ولی اخه اون امپول اخه نمیشه که ای بابا
(بعدش رفت دوتا ویتامین خورد)
ات: شاید ویتامینم کمه
(بعدش دوباره رفت تو اتاق و شروع کرد مجسمه ای داشت واسه تول کوک درست میکرد و درست کرد بعد بلاخره تموم شد و گذاشتش که بپزه وقتی پختش برش داشت و رنگش زد و گذاشتش یه جایی که کوک نبینه تا خش شه)
(رفت پیش کوک و گفت)
ات: کوکی نمیخای بیدار بشی(کیوت)
کوک: اه بیبی چی شده عزیزم حصلت سر رفته
ات: خب اره الان غروبه ببین ساعت شیشه تو تا الان خواب بودی تا الان هیچی نخوردم
کوک: چی واقعا ساعت شیشه
ات: اوم
کوک: ااا خب خب ببخشید کوچولوی من
( ات رو گرفت تو بغلش و ات کوک رو اون وری کرد و خوابید روش و کوک گفت)
کوک: اوم کوچوی من این کارت عواقب خوبی نداره
ات: اوم ولی من عواقبشو دوست دارم ددی
کوک: گفتی گشنته
ات: اوم بیا بریم غذا بخوریم
کوک: اوم ولی یادم میمونه چیگفتی
ات:م... من میرم توم بیا(خجالت)
کوک:(خنده کیوت) باشه
(پرش بعد غذا)(ساعت هشت)(داشتن فیلم میدیدن)
ات: ای بابا تموم شد که عیب نداره بیا بریم بخوابیم کوک(خمیازه)
کوک:(خوابش نمیاد ولی میگه) باشه
(پرش روی تخت)
(اد خوابیده بود و کوک همش کرم میریخت و موهای ات رو به هم میریخت عضیتش میکرد ات هم عصبانی شد و هون طور کت چشماش بسه بود به کوک اخم کرد و برگشت اون وری خوابید کوک ناراحت شد گفت)
کوک: من خوابم نمیاد بیبی میدونی چرا
ات: اححح کوک لطفا بخواب
کوک: خب نمیتونم
ات: چرا
کوک: چون همش حرف بیبیمو یادم میاد
ات: چی من چیزی یادم نیست اره اره شب بخیر
(هعی بچه ها یکی از کسایی ک خیلی برام مهم بوده از ویس رفتهههه نهههه)
ات: کشوی دومی
کوک: ای بابا خب نمیشد از اول بگی تو کشوی دومه
ات: اخه فکرکردم میدونی خب
(اره دیگه لباساشونو پوشیدن رفتن غذا خوردن و خوابیدا)
ات: کوک پاشو دیگه
کوک: اومم بیبی یکم دیگه لطفا
ات: باشه باشه اصلا هر چقدر میخای بخواب
کوک: اوم. ایده خوبیه
(ات بلند شد رفت و کاراشو انجام داد بعدش رفت تو اتاقش و ناخناشو درست کرد)
ات: اه چقدر دیگه میخای بخوابی اخه حسلم سر رفت
(بعدش رفت نشست روی تخت و دفتر شو برداشت و شروع کرد نقاشی کوک رو کشید بعد سومین نقاشی از کوک بلند شد رفت اروم در اتق کوک رو باز کرد دید هنوز خوابه اروم درو بست رفت توی اشپز خونه و ناهار درست کرد وگذاشت بپزه بعدش رفت نشست و فیلم دید کمی بعدش ناهار اماده شد رفت خاموشش کرد و گذاشتش تو گرم کن تا گرم بمونه و رفتش موهاشو شونه کرد و کلی از موها جمع شد توی شونه )
ات: شت موهام چقدر میریزه باید برم از مایش بدم ولی اخه اون امپول اخه نمیشه که ای بابا
(بعدش رفت دوتا ویتامین خورد)
ات: شاید ویتامینم کمه
(بعدش دوباره رفت تو اتاق و شروع کرد مجسمه ای داشت واسه تول کوک درست میکرد و درست کرد بعد بلاخره تموم شد و گذاشتش که بپزه وقتی پختش برش داشت و رنگش زد و گذاشتش یه جایی که کوک نبینه تا خش شه)
(رفت پیش کوک و گفت)
ات: کوکی نمیخای بیدار بشی(کیوت)
کوک: اه بیبی چی شده عزیزم حصلت سر رفته
ات: خب اره الان غروبه ببین ساعت شیشه تو تا الان خواب بودی تا الان هیچی نخوردم
کوک: چی واقعا ساعت شیشه
ات: اوم
کوک: ااا خب خب ببخشید کوچولوی من
( ات رو گرفت تو بغلش و ات کوک رو اون وری کرد و خوابید روش و کوک گفت)
کوک: اوم کوچوی من این کارت عواقب خوبی نداره
ات: اوم ولی من عواقبشو دوست دارم ددی
کوک: گفتی گشنته
ات: اوم بیا بریم غذا بخوریم
کوک: اوم ولی یادم میمونه چیگفتی
ات:م... من میرم توم بیا(خجالت)
کوک:(خنده کیوت) باشه
(پرش بعد غذا)(ساعت هشت)(داشتن فیلم میدیدن)
ات: ای بابا تموم شد که عیب نداره بیا بریم بخوابیم کوک(خمیازه)
کوک:(خوابش نمیاد ولی میگه) باشه
(پرش روی تخت)
(اد خوابیده بود و کوک همش کرم میریخت و موهای ات رو به هم میریخت عضیتش میکرد ات هم عصبانی شد و هون طور کت چشماش بسه بود به کوک اخم کرد و برگشت اون وری خوابید کوک ناراحت شد گفت)
کوک: من خوابم نمیاد بیبی میدونی چرا
ات: اححح کوک لطفا بخواب
کوک: خب نمیتونم
ات: چرا
کوک: چون همش حرف بیبیمو یادم میاد
ات: چی من چیزی یادم نیست اره اره شب بخیر
(هعی بچه ها یکی از کسایی ک خیلی برام مهم بوده از ویس رفتهههه نهههه)
۹.۰k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.