پارت ۱۸
(ا/ت ویو):
تو فکر بودم هنوز داشتم به چند ساعت پیش فکر میکردم چقدر بغلش تو اون موقع آرامش بخش بود نسبت به بقیه موقع ها مهربون تر بود البته حقم داشت هر کی منو تو اون حال میدید همچین کاری میکرد دستی دستی داشتم زن میشدم. سرم تو گوشیم بود خوابم نمیبرد ساعت هم تقریبا ۲ شب بود که صدای رمز در به صدا در اومد دیدم تهیونگ اومد.
+سلام
_چرا نخوابیدی
+خوابم نمیبرد آلان میخوابم
_باشه
(پرش زمانی چند روز بعد):
(ا/ت ویو):
تقریبا یه دوهفته ای میشه اینجام کم کم دارم به تهیونگ علاقه پیدا میکنم یه حسه خیلی خوبی دارم وقتی میبینمش چشمام برق میزنن و ناخداگاه لبخند میاد رو لبام.میدونین تهیونگم دیگه تهیونگه قدیم نبود با ملایمت بیشتری رفتار می کرد فکر می کنم اونم منو دوست داشته باشه. رفتم و به خودم رسیدم تو اتاقم بودم که یکدفعه تهیونگ دست تو دسته یک زنه اومد تو فقط داشتم بهشون نگاه می کردم خون به مغزم نمیرسید قلبم با دیدن اون صحنه درد میکرد و فشرده میشد که تهیونگ گفت:
تو فکر بودم هنوز داشتم به چند ساعت پیش فکر میکردم چقدر بغلش تو اون موقع آرامش بخش بود نسبت به بقیه موقع ها مهربون تر بود البته حقم داشت هر کی منو تو اون حال میدید همچین کاری میکرد دستی دستی داشتم زن میشدم. سرم تو گوشیم بود خوابم نمیبرد ساعت هم تقریبا ۲ شب بود که صدای رمز در به صدا در اومد دیدم تهیونگ اومد.
+سلام
_چرا نخوابیدی
+خوابم نمیبرد آلان میخوابم
_باشه
(پرش زمانی چند روز بعد):
(ا/ت ویو):
تقریبا یه دوهفته ای میشه اینجام کم کم دارم به تهیونگ علاقه پیدا میکنم یه حسه خیلی خوبی دارم وقتی میبینمش چشمام برق میزنن و ناخداگاه لبخند میاد رو لبام.میدونین تهیونگم دیگه تهیونگه قدیم نبود با ملایمت بیشتری رفتار می کرد فکر می کنم اونم منو دوست داشته باشه. رفتم و به خودم رسیدم تو اتاقم بودم که یکدفعه تهیونگ دست تو دسته یک زنه اومد تو فقط داشتم بهشون نگاه می کردم خون به مغزم نمیرسید قلبم با دیدن اون صحنه درد میکرد و فشرده میشد که تهیونگ گفت:
۵.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.