پارت اخر
ببخشید دیل شد
ادمین
۵ سال بعد
از اون روز به بعد پنج سال میگزره خوب الان میگید جیمین چی شد خب جیمین با بورام ازدواج میکنه از کره میره پاریس و یه دو بچه بدنیا میاد به نام بارام . جیسو هر دو دختر و اونا هر ماه میان کره تا به ات و تهیونگ سر بزنن ات و ته هم بچه هاشون بدنیا اومد یه پسر و یه دختر اسم پسرشون تهیون و اسم دخترشون لیسا و الان ۴ سالشونه و خیلی باهوشن جنی و کوک هم کره زندگی میکنن ازدواج کردن و اولین بچشون سقط شد و بعد
دو سال فهمیدن که جنی بارداره و الان بچه جنی دو سالشه 🥺
______________________________________
صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم که دیدم ته خیلی محکم من رو بغل کرده هنوز هم اعصبانی هم چون یه ماه با من و بچه ها سرد شده بود و دیشب هم پارم کرد هوف زیر دلم یهو یه تیر کشید که یه اخخخخ گفتم که ته بیدار شد
- هممم بیدار شدی
+...... .............
- ات. ات.
یهو لیسا و تهیون اومدن رو تخت پریدن بغلم
تهیون. سلامممممممم
+ سلام پسرم
لیسا. سللم اوما سلام اپا
-+سلام
تهیون. مامان چرا لختی هم تو هم بابا
- چون ما....
+ چون گرممون بود
- اها پس من بود میگم اههه ددی تندتر.
تهیون. اوما اپا ددی ما میشه
+ چشم
اومدم بلند شم که لیسا و تهیون جلو چشم هاشون رو گرفتن
+ وا چتونه
تهیون. لیسا. اوماااا تو لختی
+ دستاتون رو بردارید مشکلی نیست
- چرا هست نباید بدنتو ببینن
+ تو یکی خفه
تهیون. مامان با بابا دلست صحبت کن
+چشم
+ اییییی دلم
لیسا. چی شده مامان
- چیزی نیست فقط چون دیشب
+ دیشب زیاد غذا خودم واسه همونه
-دروغ میشه.. داشتیم مراحل بچه ...
+ اهممم
+ بچه ها شما برید ما هم لباسامون رو بپوشیم
وقتی بچه ها رفتن بلند شدم از تخت تا لباس بپوشم که ته دستم رو گرفت
+ چته
- چرا اینجوری میکنی
+ چجوری میکنم
- انگار دیگه منو دوست نداری من گفتم که به خاطر کار های شرکت..
+خوب باشه حالا ولم کن چند روز مارو تحویل نمیگیری حالا همین هم که میاد منو پاره میکنه میره بدو برو
- اگه سری بد ی بچه نکاشتم تو شکمت
+ من دیگه بچه نمیخوامممم
و محکم زدم رو اونجاش فرارر
- ااااااتتت زندت نمیزارم... دستگاه بچه سازیم
..........
و تمام
نظراتون رو داخل کامنت ها بگین :/
ادمین
۵ سال بعد
از اون روز به بعد پنج سال میگزره خوب الان میگید جیمین چی شد خب جیمین با بورام ازدواج میکنه از کره میره پاریس و یه دو بچه بدنیا میاد به نام بارام . جیسو هر دو دختر و اونا هر ماه میان کره تا به ات و تهیونگ سر بزنن ات و ته هم بچه هاشون بدنیا اومد یه پسر و یه دختر اسم پسرشون تهیون و اسم دخترشون لیسا و الان ۴ سالشونه و خیلی باهوشن جنی و کوک هم کره زندگی میکنن ازدواج کردن و اولین بچشون سقط شد و بعد
دو سال فهمیدن که جنی بارداره و الان بچه جنی دو سالشه 🥺
______________________________________
صبح
ات ویو
از خواب بیدار شدم که دیدم ته خیلی محکم من رو بغل کرده هنوز هم اعصبانی هم چون یه ماه با من و بچه ها سرد شده بود و دیشب هم پارم کرد هوف زیر دلم یهو یه تیر کشید که یه اخخخخ گفتم که ته بیدار شد
- هممم بیدار شدی
+...... .............
- ات. ات.
یهو لیسا و تهیون اومدن رو تخت پریدن بغلم
تهیون. سلامممممممم
+ سلام پسرم
لیسا. سللم اوما سلام اپا
-+سلام
تهیون. مامان چرا لختی هم تو هم بابا
- چون ما....
+ چون گرممون بود
- اها پس من بود میگم اههه ددی تندتر.
تهیون. اوما اپا ددی ما میشه
+ چشم
اومدم بلند شم که لیسا و تهیون جلو چشم هاشون رو گرفتن
+ وا چتونه
تهیون. لیسا. اوماااا تو لختی
+ دستاتون رو بردارید مشکلی نیست
- چرا هست نباید بدنتو ببینن
+ تو یکی خفه
تهیون. مامان با بابا دلست صحبت کن
+چشم
+ اییییی دلم
لیسا. چی شده مامان
- چیزی نیست فقط چون دیشب
+ دیشب زیاد غذا خودم واسه همونه
-دروغ میشه.. داشتیم مراحل بچه ...
+ اهممم
+ بچه ها شما برید ما هم لباسامون رو بپوشیم
وقتی بچه ها رفتن بلند شدم از تخت تا لباس بپوشم که ته دستم رو گرفت
+ چته
- چرا اینجوری میکنی
+ چجوری میکنم
- انگار دیگه منو دوست نداری من گفتم که به خاطر کار های شرکت..
+خوب باشه حالا ولم کن چند روز مارو تحویل نمیگیری حالا همین هم که میاد منو پاره میکنه میره بدو برو
- اگه سری بد ی بچه نکاشتم تو شکمت
+ من دیگه بچه نمیخوامممم
و محکم زدم رو اونجاش فرارر
- ااااااتتت زندت نمیزارم... دستگاه بچه سازیم
..........
و تمام
نظراتون رو داخل کامنت ها بگین :/
۶.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.