دو پارتی جیمین. پشیمونی؟!
جیمین:چرا انقد دیر اومدی خونه؟(با داد)
ات:……
جیمین:با پسری تو رابطه ای؟(با کمی داد)
ات:…..
جیمین:چرا جواب نمیدی؟(با عربده)
ویو شین هه
تازگی فهمیدم ات ادم درستی نیس
دیگه بهش نمیخوام محل بدم
ایکاش ب دنیا نمیومد
پایان شین هه ویو
ات ویو
چرا همه فکر میکنن من آدم بدرد نخوریم؟
چرا ب خاک رو لباسم توجه نکردن؟
پرش زمانی ب فردای اون روز
ات ویو
دیشب نمیدونم چجوری خوابم برد
دین دینگ(آلارم گوشی)
از خواب بند شدم لباسم پوشیدم
تو راه بابا رو دیدم با داداشم(اسمش یادم نمیاد😐)
داشتن خرید میکردن بابا داشت کل مغازرو برا داداشم میخرید
ولی برا هیچی نمیخرید هر چی داشتم از پول خودم بود
جدیدا مامانمم بهم محل نمیده
تو را تو فکر بودم ک ی دفعت سرمایی رو کردم ب خودم اومدم دیدیم ی سطل آب یخ روم خالی شده
همینجوری رفتم مدرسه
پرش زمانی ب بعد مدرسه
شین هه ویو
ات اومد
ات:سلام مامانی من برگشتم(با خوشحالی )
شین هه:سلام هر.زه پیش دوست پسرت بهت خوش گذشت؟
ات:چ..چی دوست پسر؟
مامان خودتی
شین هه:اره خودمم فقط فهمیدم دخترم هر.زس
ات ویو
بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم و نامه ای برای خانواده
نوشتم
و بدون توجه حرفای مامانم رفتم برج نامسان
و ب آرزوم رسیدم
پرش زمانی ب چند ساعت بعد
جیمین ویو
رفتم خونه دیدم کسی نیس ی نامه رو یخچال بود خوندمش
نامه:جیمین رسیدی خونه بهم زنگ بزن…..از طرف شین هه
رفتم زنگ زدم ب شین هه
جیمین:الو شین هه
شین هه:الو جیمیناااا ات(با گریه)
جیمین:ات چیشده؟
شین هه:بیا قبرستون بهشت سکینه(کمبود اسم مرا فرا گرفت)
جیمین:ا..الان خودمو میرسونم
پرش زمانی ب ۱۰دیقه دیگه
جیمین ویو
رسیدم دیدم شین هه و سونگ هو(اسم داداشه این بود؟)
نشستن سر قبردیدم رو قبر نوشته ات
ی نامه ای شین هه بهم داد خوندم
نامه: در زمان ناامیدی ب خود گفتم همه چی درست میشود اما همیشه زندگی ب حس و حال و علاقه نیس
مامان من چ گناهی کردم ک بهم گفتی هر.زه
بابا من جز خوبی بتو کاری کردم؟
داداش من فهمیدم تو و بابا روم آب ریختین
مامان ما باهم اوکی بودیم ولی چرا ی دفعه باهام سرد شدی
ی شعری هست ک میگه:
We use to be close
ما قبلا ب هم نزدیک بودیم
but people can go from people you know
ولی انسان ها میتونن از کسی ک میشناسی
to people you don’t
ب کسی ک نمیشناسی تبدیل شن
:)))))
پرش زمانی ب چند ماه بعد
جیمین:دخترم الان جات خوبه راحتی؟؟
سونگ هو:ابجی دلم برات تنگ شده
شین هه:خوشگل مامان حالت خوبه؟
========================================
قلب انسان ها مثل شیشه هس
پس قلب انسان هارو نشکونین
************************************************
قدر همدیگرو بدونین
آدم از آینده خبر نداره
مرده پرست نباشید:)))))
ات:……
جیمین:با پسری تو رابطه ای؟(با کمی داد)
ات:…..
جیمین:چرا جواب نمیدی؟(با عربده)
ویو شین هه
تازگی فهمیدم ات ادم درستی نیس
دیگه بهش نمیخوام محل بدم
ایکاش ب دنیا نمیومد
پایان شین هه ویو
ات ویو
چرا همه فکر میکنن من آدم بدرد نخوریم؟
چرا ب خاک رو لباسم توجه نکردن؟
پرش زمانی ب فردای اون روز
ات ویو
دیشب نمیدونم چجوری خوابم برد
دین دینگ(آلارم گوشی)
از خواب بند شدم لباسم پوشیدم
تو راه بابا رو دیدم با داداشم(اسمش یادم نمیاد😐)
داشتن خرید میکردن بابا داشت کل مغازرو برا داداشم میخرید
ولی برا هیچی نمیخرید هر چی داشتم از پول خودم بود
جدیدا مامانمم بهم محل نمیده
تو را تو فکر بودم ک ی دفعت سرمایی رو کردم ب خودم اومدم دیدیم ی سطل آب یخ روم خالی شده
همینجوری رفتم مدرسه
پرش زمانی ب بعد مدرسه
شین هه ویو
ات اومد
ات:سلام مامانی من برگشتم(با خوشحالی )
شین هه:سلام هر.زه پیش دوست پسرت بهت خوش گذشت؟
ات:چ..چی دوست پسر؟
مامان خودتی
شین هه:اره خودمم فقط فهمیدم دخترم هر.زس
ات ویو
بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم و نامه ای برای خانواده
نوشتم
و بدون توجه حرفای مامانم رفتم برج نامسان
و ب آرزوم رسیدم
پرش زمانی ب چند ساعت بعد
جیمین ویو
رفتم خونه دیدم کسی نیس ی نامه رو یخچال بود خوندمش
نامه:جیمین رسیدی خونه بهم زنگ بزن…..از طرف شین هه
رفتم زنگ زدم ب شین هه
جیمین:الو شین هه
شین هه:الو جیمیناااا ات(با گریه)
جیمین:ات چیشده؟
شین هه:بیا قبرستون بهشت سکینه(کمبود اسم مرا فرا گرفت)
جیمین:ا..الان خودمو میرسونم
پرش زمانی ب ۱۰دیقه دیگه
جیمین ویو
رسیدم دیدم شین هه و سونگ هو(اسم داداشه این بود؟)
نشستن سر قبردیدم رو قبر نوشته ات
ی نامه ای شین هه بهم داد خوندم
نامه: در زمان ناامیدی ب خود گفتم همه چی درست میشود اما همیشه زندگی ب حس و حال و علاقه نیس
مامان من چ گناهی کردم ک بهم گفتی هر.زه
بابا من جز خوبی بتو کاری کردم؟
داداش من فهمیدم تو و بابا روم آب ریختین
مامان ما باهم اوکی بودیم ولی چرا ی دفعه باهام سرد شدی
ی شعری هست ک میگه:
We use to be close
ما قبلا ب هم نزدیک بودیم
but people can go from people you know
ولی انسان ها میتونن از کسی ک میشناسی
to people you don’t
ب کسی ک نمیشناسی تبدیل شن
:)))))
پرش زمانی ب چند ماه بعد
جیمین:دخترم الان جات خوبه راحتی؟؟
سونگ هو:ابجی دلم برات تنگ شده
شین هه:خوشگل مامان حالت خوبه؟
========================================
قلب انسان ها مثل شیشه هس
پس قلب انسان هارو نشکونین
************************************************
قدر همدیگرو بدونین
آدم از آینده خبر نداره
مرده پرست نباشید:)))))
۴.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.