پارت 18

#عشق_حسود_من





ویو 6 مین بعد



ویو ته



هردومون نفس نفس میزدیم ولی من هنوز عصبانیتم از بین نرفته بود..... پس رفتم جلو و میخواستم از دوباره شروع کنم که.....



+تهیونگ لطفا بسه.......
_ولی من هنوز عصبانیتم تموم نشده بیب
+تهیونگ تو نمیدونی ولی من تنگی نفس دارم.... هرچقدر بیشتر ادامه بدی برام بدتره.....
_اوه بیب نمیدونستم متاسفم..... ولی من هنوز از دستت عصبانیم حالا چیکار کنم؟.....
+خب برو بخواب شاید عصبانیتت از بین رفت....
_اها حتما من برم بخوایم که بازم بری هااااا؟(عصبانی)
+نه نه...... اصلا میخای خودمم پیشت بخوابم؟
_این پرسیدن نداره که..... تازه چند روز نمیرم کار کنم....
+چرا؟.... چیشده اتفاقی افتاده؟
_نه..... فقط میترسم از دستم فرار کنی
+(خنده)
_به چی میخندی؟
+هیچی ولش کن..... تو برو تو اتاقت تا لباساتو عوض کنی منم عوض میکنم..... بعدش میخوابیم.....




ویو چند مین بعد از عوض کردن لباس



ویو ا. ت


لباسامو عوض کردم و رفتم تو اتاق تهیونگ..... البته قبلش در زدم و رفتم.....



+لباساتو عوض کردی؟
_هوم.... بیا(دستاشو باز میکنه و اشاره میکنه که ا. ت بره بقلش)
+باشه(لبخند میزنه)



ویو چند ساعت بعد


خب اینم پارت 18
حمایت کنید قشنگام 🥹🫀
خب پارت 19 که میشه اخرین پارت رو امشب براتون میزارم