رمان
💜عشق دو طرفه💜
《 پارت ۶》
نیکا: وااا یعنی چی 😳 اوکی ۱۰ دقیقه میشینم . نشستم تو ایسگاه اتوبوس که یک مرده با ماشین ترمز کرد جلو پام و گفت بشین
منم جوابش و ندادم و رفتم اون ور اون هم دنبالم اومد و دوباره گفت مگه نمیگم بشین نیکا
من: اسم من و از کجا میدونی
اون آقا: نیکا منم متین🤣🤣
نیکا: متین خیلی عنی😂😂
متین: خب بشین دیگه صب شد😂😂
نیکا: خب بابا
متین: چطوری خانمی
نیکا: مگه من زنتم که میگی خانمی😂😂
متین: نیکا یک بار دیگه هم بهت گفتم من دوست دارم بهت علاقه دارم
نیکا.....
متین: خانم فلاحی با شما هستم ها
نیکا: ....
متین: اوکی خودت خواستی .
نیکا: ....
متین: وایسادم کنار و شروع کردم به قلقلک دادن نیکا
نیکا: واییی متین غلط کردم نکن نکن
متین: دفع اخرت باشه ها😂
نیکا: .....
متین: باز که دلت قلقلک میخواد
نیکا: ......
متین: این دفع شروع کنم تموم نمیکنم ها
نیکا: ......
متین: شروع کردم به قلقک دادن نیکا که یک دفع گفت اخ متین نکن درد دادم زود تر بریم خونه
متین: چی شده حامله ای😂😂😂
نیکا: از کی😂😂😂
متین: از هم دانشگاهی هات😂😂😂
نیکا: مسخره😂😂😂
متین: داشتیم میخندیدم که یک دفع گوشیم رنگ خورد دیدم خالم
من: الو سلام خاله جون
خاله: علیکم و سلام معلوم هست کجایین
من: نزدیکیم الان میرسیم
خاله: باشه منتظرم
من: فعلا
خاله: خداحافظ
من: خب دیگه راه بی افتیم دیر شد😂😂 ولی من هنوز میگم دوست دارم دوست دارم دوست دارم
نیکا:......
ادامه دارد.....
《 پارت ۶》
نیکا: وااا یعنی چی 😳 اوکی ۱۰ دقیقه میشینم . نشستم تو ایسگاه اتوبوس که یک مرده با ماشین ترمز کرد جلو پام و گفت بشین
منم جوابش و ندادم و رفتم اون ور اون هم دنبالم اومد و دوباره گفت مگه نمیگم بشین نیکا
من: اسم من و از کجا میدونی
اون آقا: نیکا منم متین🤣🤣
نیکا: متین خیلی عنی😂😂
متین: خب بشین دیگه صب شد😂😂
نیکا: خب بابا
متین: چطوری خانمی
نیکا: مگه من زنتم که میگی خانمی😂😂
متین: نیکا یک بار دیگه هم بهت گفتم من دوست دارم بهت علاقه دارم
نیکا.....
متین: خانم فلاحی با شما هستم ها
نیکا: ....
متین: اوکی خودت خواستی .
نیکا: ....
متین: وایسادم کنار و شروع کردم به قلقلک دادن نیکا
نیکا: واییی متین غلط کردم نکن نکن
متین: دفع اخرت باشه ها😂
نیکا: .....
متین: باز که دلت قلقلک میخواد
نیکا: ......
متین: این دفع شروع کنم تموم نمیکنم ها
نیکا: ......
متین: شروع کردم به قلقک دادن نیکا که یک دفع گفت اخ متین نکن درد دادم زود تر بریم خونه
متین: چی شده حامله ای😂😂😂
نیکا: از کی😂😂😂
متین: از هم دانشگاهی هات😂😂😂
نیکا: مسخره😂😂😂
متین: داشتیم میخندیدم که یک دفع گوشیم رنگ خورد دیدم خالم
من: الو سلام خاله جون
خاله: علیکم و سلام معلوم هست کجایین
من: نزدیکیم الان میرسیم
خاله: باشه منتظرم
من: فعلا
خاله: خداحافظ
من: خب دیگه راه بی افتیم دیر شد😂😂 ولی من هنوز میگم دوست دارم دوست دارم دوست دارم
نیکا:......
ادامه دارد.....
۱۵.۲k
۱۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.