part 13
ا/ت ویو
تهیونگ تو بغلم از حال رفت داشتم اشک میریختم که بچه ها اومدن کوک گفت
کوک: چی شده
ا/ت: نمیدونم وقتی یه ضربه دیگه بهش زدم پاهاش سست شد و افتاد
نامجون: احتمالا روحش خسته شده
ته همینجوری تو بغلم بود که گوشیه نامجون زنگ خورد
نامجون: یعنی چی...چی داری میگی باشه
ا/ت: چی شده؟
نامجون: فرار کرده
ا/ت: اه
بعد از چند دقیقه ته به هوش اومد و بغلم کرد و گفت
تهیونگ: ا/ت ممنونم
ا/ت: *خنده کیوت*
از زبان راوی
پسرا مکان لوکا رو پیدا کرده بودن رفتن دنبالش ولی اون اونجا نبود فرار کرده بود بعد یونگی یاد جکسون دوست لوکا میوفته و با پسرا میره خونه جکسون در میزنن در بعد از چند ثانیه باز میشه پسرا جکسون رو به داخل هول میدن و جین و جیهوپ دستاشو میگیرن تا نتونه فرار کنه
یونگی: بگو ببینم لوکا کجاست؟
جکسون: م.. من.. من نمیدونم
جیمین: دروغ نگو عوضی بگو
جکسون: میگم نمیدونم ولم کنید( با داد )
یونگی: خودت خواستی
و یونگی با پاش جکسون رو میزنه ولی جکسون هیچی نمیگه جیمین دست به کار میشه و جکسون اخر همه چیزو به پسرا میگه ولی لوکا دیگه تو اون مکان نبود جکسون رو همونجا ول میکنن و برمیگردن خونه
ا/ت ویو
نشسته بودیم منتظر پسرا بودیم که زنگ در زده شد کوک رفت و باز کردم گفتم
ا/ت: چی شد تونستین پیداش کنین؟
یونگی: نه عوضی فرار کرده بود به خونه دوستش هم رفتیم ولی اونم مکان الانیش رو نداشت
جیهوپ: دیگه در مورد این حرف نزنیم من مثل چی گشنمه
پاشدیم رفتیم غذا خوردیم بعد یه ذره حرف زدیم چون همه خسته بودیم رفتیم بخوابیم
از زبان راوی
صبح همه بیدار شده بودن به جز ا/ت نامجون میره تا بیدارش کنه میشینه کنار تخت وقتی میخواست بیدارش کنه چشمش به عکس تهیونگ میخوره که مال سه سال پیش بود ا/ت رو زود بیدار میکنه و میگه
نامجون: ا/ت این عکس رو تو از کجا اوردی؟
ا/ت: این عکس مال تهیونگ دوست پسرم بود که بر اثر یه حادثه از دستش دادم😔
ا/ت بغض میکنه و تهیونگ هم همه این حرف هارو میشنوه و ماد تو نامجون که تو شوک بود میگه
نامجون: باورم نمیشه تهیونگگگ این ا/ت هست همون دوست دختر سه سال پیشتت
تهیونگ که تو شوک بود نمیدونست چه بگه میاد جلو و محکم ا/ت رو بغل میکنه و ا/ت هم متوجه میشه که اون واقعا تهیونگ هست بغلش میکنه
چون نتونستن لوکا رو پیدا کنن لوکا همه وی رو میبینه و کنترل تهیونگ رو میگیره دستش که تهیونگ یه دفعه ا/ت رو هل میده و وقتی میخواست بزنه نامجون جلوشو میگیره و از اتاق میبرتش بیرون...
هه ههه تو خماری بمونید بعدی رو شب میزارم😂😂😈
امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنت یادتون نره و حمایتم کنید💖🫂
تا شب بای دوستتون دارم مواظب خودتون باشید💖🫂
تهیونگ تو بغلم از حال رفت داشتم اشک میریختم که بچه ها اومدن کوک گفت
کوک: چی شده
ا/ت: نمیدونم وقتی یه ضربه دیگه بهش زدم پاهاش سست شد و افتاد
نامجون: احتمالا روحش خسته شده
ته همینجوری تو بغلم بود که گوشیه نامجون زنگ خورد
نامجون: یعنی چی...چی داری میگی باشه
ا/ت: چی شده؟
نامجون: فرار کرده
ا/ت: اه
بعد از چند دقیقه ته به هوش اومد و بغلم کرد و گفت
تهیونگ: ا/ت ممنونم
ا/ت: *خنده کیوت*
از زبان راوی
پسرا مکان لوکا رو پیدا کرده بودن رفتن دنبالش ولی اون اونجا نبود فرار کرده بود بعد یونگی یاد جکسون دوست لوکا میوفته و با پسرا میره خونه جکسون در میزنن در بعد از چند ثانیه باز میشه پسرا جکسون رو به داخل هول میدن و جین و جیهوپ دستاشو میگیرن تا نتونه فرار کنه
یونگی: بگو ببینم لوکا کجاست؟
جکسون: م.. من.. من نمیدونم
جیمین: دروغ نگو عوضی بگو
جکسون: میگم نمیدونم ولم کنید( با داد )
یونگی: خودت خواستی
و یونگی با پاش جکسون رو میزنه ولی جکسون هیچی نمیگه جیمین دست به کار میشه و جکسون اخر همه چیزو به پسرا میگه ولی لوکا دیگه تو اون مکان نبود جکسون رو همونجا ول میکنن و برمیگردن خونه
ا/ت ویو
نشسته بودیم منتظر پسرا بودیم که زنگ در زده شد کوک رفت و باز کردم گفتم
ا/ت: چی شد تونستین پیداش کنین؟
یونگی: نه عوضی فرار کرده بود به خونه دوستش هم رفتیم ولی اونم مکان الانیش رو نداشت
جیهوپ: دیگه در مورد این حرف نزنیم من مثل چی گشنمه
پاشدیم رفتیم غذا خوردیم بعد یه ذره حرف زدیم چون همه خسته بودیم رفتیم بخوابیم
از زبان راوی
صبح همه بیدار شده بودن به جز ا/ت نامجون میره تا بیدارش کنه میشینه کنار تخت وقتی میخواست بیدارش کنه چشمش به عکس تهیونگ میخوره که مال سه سال پیش بود ا/ت رو زود بیدار میکنه و میگه
نامجون: ا/ت این عکس رو تو از کجا اوردی؟
ا/ت: این عکس مال تهیونگ دوست پسرم بود که بر اثر یه حادثه از دستش دادم😔
ا/ت بغض میکنه و تهیونگ هم همه این حرف هارو میشنوه و ماد تو نامجون که تو شوک بود میگه
نامجون: باورم نمیشه تهیونگگگ این ا/ت هست همون دوست دختر سه سال پیشتت
تهیونگ که تو شوک بود نمیدونست چه بگه میاد جلو و محکم ا/ت رو بغل میکنه و ا/ت هم متوجه میشه که اون واقعا تهیونگ هست بغلش میکنه
چون نتونستن لوکا رو پیدا کنن لوکا همه وی رو میبینه و کنترل تهیونگ رو میگیره دستش که تهیونگ یه دفعه ا/ت رو هل میده و وقتی میخواست بزنه نامجون جلوشو میگیره و از اتاق میبرتش بیرون...
هه ههه تو خماری بمونید بعدی رو شب میزارم😂😂😈
امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنت یادتون نره و حمایتم کنید💖🫂
تا شب بای دوستتون دارم مواظب خودتون باشید💖🫂
۱۱۹.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.