P10
تهیونگ .
جونگکوک و سفت بھ خودم چسبونده بودم.
این نفرین کار ھرکسی بود زود پیداش میشد.
+تھ....من...حالم خوب نیست. جونگکوک تو خودش پیچ میخورد. با دیدن خون گوشھ لب کوک چشمام بھ رنگ خون شد و نعره ای زدم. ھالھ سیاه خیلی کوتاه قطع شد و لیسا رو اونورش دیدم. جوری کھ انگار دیوونھ شده بودم کوک رو محکم بھ خودم فشردم و محکم خودم و از اون ھالھ بیرون پرت کردم. +میدونستم ھمھ اینا سرتوعھ !!!! نعره میزدم. کوک رو با ارامش پشت سرم رو زمین خوابوندم اما تا اومدم بھ لیسا حملھ کنم جوری خندید کھ گوشام داشت کر میشد. اون....اون یھ جادوگر بود؟!
گوشامو کامل بستم و وقتی دیدم حال کوک ھرلحظھ بدتر میشھ اونو تو بغلم گرفتم و فقط دویدم
ببخشید کم بود فردا سعی میکنم .. بزارم ❤️
جونگکوک و سفت بھ خودم چسبونده بودم.
این نفرین کار ھرکسی بود زود پیداش میشد.
+تھ....من...حالم خوب نیست. جونگکوک تو خودش پیچ میخورد. با دیدن خون گوشھ لب کوک چشمام بھ رنگ خون شد و نعره ای زدم. ھالھ سیاه خیلی کوتاه قطع شد و لیسا رو اونورش دیدم. جوری کھ انگار دیوونھ شده بودم کوک رو محکم بھ خودم فشردم و محکم خودم و از اون ھالھ بیرون پرت کردم. +میدونستم ھمھ اینا سرتوعھ !!!! نعره میزدم. کوک رو با ارامش پشت سرم رو زمین خوابوندم اما تا اومدم بھ لیسا حملھ کنم جوری خندید کھ گوشام داشت کر میشد. اون....اون یھ جادوگر بود؟!
گوشامو کامل بستم و وقتی دیدم حال کوک ھرلحظھ بدتر میشھ اونو تو بغلم گرفتم و فقط دویدم
ببخشید کم بود فردا سعی میکنم .. بزارم ❤️
۳۴۶
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.