دامِر با آنکه بینایی ضعیفی داشت، اما در طول دادگاه هیچگاه
دامِر با آنکه بینایی ضعیفی داشت، اما در طول دادگاه هیچگاه عینک به چشم نمیزد، زیرا جمعهای شلوغ باعث اضطراب او میشدند.
او از طرفداران سرسخت مجموعهٔ جنگ ستارگان و جنگیر بود(منم همینطور دامر منم همینطور)، به طوریکه حتی گاهی قبل از به قتل رساندن افراد، آنها را وادار میکرد تا این فیلمها را همراه با وی تماشا کنند.(کم کم شباهت منو دامر منو میترسونه دوستان)
جفری در کودکی به معلم مورد علاقه اش یک شیشه بچه قورباغه هدیه داد، اما روز بعد متوجه شد که آن معلم، قورباغهها را به پسر دیگری اهدا کردهاست. او که از اینکار بسیار عصبانی شده بود، دزدکی وارد خانهٔ پسر میشود و با ریختن بنزین در تُنگ قورباغهها، آنها را میکُشد.
برخلاف شایعاتی مبنی بر اینکه دامِر با گوشت انسان پذیرای دوستانش بود، خود او همواره این داستانها را دروغ میدانست. او حتی در زندان سعی کرد با یکی از هم محله ایهایش تماس گرفته و به او اطمینان دهد که این مسئله حقیقت ندارد، اما آن زن تماسهای او را بی جواب گذاشت.
یکی از هم خدمتیهایش در مصاحبهای مدعی شد: «اهمیتی نداشت تا چه اندازه بر سر مسئلهای با او مخالف بودی، او همیشه میتوانست تو را متقاعد کند و به جبههٔ خود بکشاند.»
طبق گفتههای پاتریک کِنِدی (کاراگاه اصلی پرونده)، جفری بهطور روزانه پول، سیگار و صدها نامه از زنان و مردانی که شیفته اش شده بودند و گاهی حتی قصد دوستی با او را داشتند دریافت میکرد.
تنها مقتولی که جفری از قبل قصد کشتن، و همچنین هیچ خاطره ای از نحوهٔ کشتنش در ذهن نداشت، استیون تومی ۲۶ ساله بود. او استیون را در باری ملاقات و به اتاقش در هتل دعوت میکند، اما فردای آن شب زمانیکه از خواب بیدار میشود، بدن بی جان تومی درحالیکه سینه اش بر اثر ضربات مشت فرورفته و از دهانش خون میچکید او را به شدت شُکه و کلافه کرد. او نیز مجبور میشود تومی را در همان هتل قطع عضو کند و در چمدانی بزرگ به بیرون انتقال دهد. در حین جابهجایی جسد، راننده تاکسی ای که به دنبال جفری آمده بود، از وزن سنگین چمدان گلایه میکند و به شوخی میگوید: «چی توی این چمدونه؟ جنازه؟»
جفری نیز به سادگی پاسخ میدهد: «آره.»
دامِر، یکبار اشتباهاً خود نوشیدنی خوابآوری را که برای یکی از مقتولان احتمالیش درست کرده بود را سر کشید، و زمانیکه از خواب بیدار شد، متوجه شد که آن فرد سیصد دلار به علاوه یک دوربین عکاسی و چند وسیلهٔ دیگر را به سرقت برد
او از طرفداران سرسخت مجموعهٔ جنگ ستارگان و جنگیر بود(منم همینطور دامر منم همینطور)، به طوریکه حتی گاهی قبل از به قتل رساندن افراد، آنها را وادار میکرد تا این فیلمها را همراه با وی تماشا کنند.(کم کم شباهت منو دامر منو میترسونه دوستان)
جفری در کودکی به معلم مورد علاقه اش یک شیشه بچه قورباغه هدیه داد، اما روز بعد متوجه شد که آن معلم، قورباغهها را به پسر دیگری اهدا کردهاست. او که از اینکار بسیار عصبانی شده بود، دزدکی وارد خانهٔ پسر میشود و با ریختن بنزین در تُنگ قورباغهها، آنها را میکُشد.
برخلاف شایعاتی مبنی بر اینکه دامِر با گوشت انسان پذیرای دوستانش بود، خود او همواره این داستانها را دروغ میدانست. او حتی در زندان سعی کرد با یکی از هم محله ایهایش تماس گرفته و به او اطمینان دهد که این مسئله حقیقت ندارد، اما آن زن تماسهای او را بی جواب گذاشت.
یکی از هم خدمتیهایش در مصاحبهای مدعی شد: «اهمیتی نداشت تا چه اندازه بر سر مسئلهای با او مخالف بودی، او همیشه میتوانست تو را متقاعد کند و به جبههٔ خود بکشاند.»
طبق گفتههای پاتریک کِنِدی (کاراگاه اصلی پرونده)، جفری بهطور روزانه پول، سیگار و صدها نامه از زنان و مردانی که شیفته اش شده بودند و گاهی حتی قصد دوستی با او را داشتند دریافت میکرد.
تنها مقتولی که جفری از قبل قصد کشتن، و همچنین هیچ خاطره ای از نحوهٔ کشتنش در ذهن نداشت، استیون تومی ۲۶ ساله بود. او استیون را در باری ملاقات و به اتاقش در هتل دعوت میکند، اما فردای آن شب زمانیکه از خواب بیدار میشود، بدن بی جان تومی درحالیکه سینه اش بر اثر ضربات مشت فرورفته و از دهانش خون میچکید او را به شدت شُکه و کلافه کرد. او نیز مجبور میشود تومی را در همان هتل قطع عضو کند و در چمدانی بزرگ به بیرون انتقال دهد. در حین جابهجایی جسد، راننده تاکسی ای که به دنبال جفری آمده بود، از وزن سنگین چمدان گلایه میکند و به شوخی میگوید: «چی توی این چمدونه؟ جنازه؟»
جفری نیز به سادگی پاسخ میدهد: «آره.»
دامِر، یکبار اشتباهاً خود نوشیدنی خوابآوری را که برای یکی از مقتولان احتمالیش درست کرده بود را سر کشید، و زمانیکه از خواب بیدار شد، متوجه شد که آن فرد سیصد دلار به علاوه یک دوربین عکاسی و چند وسیلهٔ دیگر را به سرقت برد
۲.۱k
۲۶ آذر ۱۴۰۲