پارت ۴ (جنگ یا عشق )

دختره دید رنگم پریده گفت :دختر نازک نارنجی  😏خندید و رفت جیهوپ  هم همراهش رفت

 بدون اینکه ازم حالم رو بپرسه رفتن توی اتاق  کار من هم دگیه داشت گریم میاد خودمو جمو

 جور کردم و رفتم  سر کارم دیگه آخر ساعت کاریم بود همه  جمع کردن و رفتن ولی من باید چند

 تا کار رو پرینت میکردم دیدم صدای خنده هاشون داره از اتاق کار میومد که یهو دیدم  میان

 بیرون دختره منو دید گفت: تو مگه هنوز تمام نکردیبرسونیمت اگه میخوای

  خیلی خسته بودم ولی کارداشتم گفتم  میرم خونه انجام میدم میخواستم بگم آره که جیهوپ

 گفت نمیخواد خودش با تاکسی میره من هم چیزی نگفتم  و رفتن  من موندم و تبوک درد بدنم

 بعد رفتم سر کارم

اینجا جیهوپ میره خونه میبینه که انگار ا.ت ظهر داخل خونه بوده و برای ۲ تا ۳ ساعت رفته

 چیکار کرده که میبینه یه عالیه قرص سر دردو تبو افسردگی اینجور چیزا روی زمینه جمع کرد و

 میزاره داخل یخچال  بعد میشینه تا ا.ت بیاد بعد خوش بره

از دید ا.ت

وایییییی خیلی کار کردم بلاخره تموم شود سریع لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون از حال بدم رفتم

 یه دارو خونه ویه قرص سرما خوردگی و یکدونه قرص سردرد چون این چن وقت حالم از لحاظ

 روحی  یه قرص افسردگی هم گرفتم و رفتم خونه رفتم تو دیدم جیهوپ  داره فیلم نگاه میکنه

 متوجه من نشود رفتم توی آشپز خونه داشتم آب میخوردم که صدای آب آمد متوجه شود آمدم آمد تا ببین منم یا نه که دیدم چند تا

قرص گرفتم بدون اینکه سلام کنه نگاه کرد قرص افسردگی افتاد زمین برش داشت وگزاشت روی

 کابینت و رفت توی حال انگار میخواست بمونه و نمیره  بهتر یکم پیشم میمونه


لایک لطفا 
کامنت بزارین 
مرسییییییییییییییییییییییی 😁😁😁😁💙💙💜💜💜