پارت ۱۲:
و بعداز ۱۵ دقیقه از هم جدا شدیم و دیگه ساعت ۱۲ شب شده بود و وقتش بود که بریم خونه سوار ماشین شدیم و به سمت خونه من حرکت کردیم بعداز ۲۰ دقیقه رسیدیم از تهیونگ خداحافظی کردم و رفتم داخل از شوق شب خوابم نمیبرد بالاخره به زور خوابیدم صبح هم قراره بود برای دوره دندان پزشکی آموزش ببینم چون ۳ سالی میشه که دوره میبینم دیگه آخراش بود
پرش زمانی به فردا صبح:
آلارام گوشیم زنگ خورد و بیدار شدم و رفتم دستشویی و روتین صبحگاهی رو انجام دادم و رفتم پایین صبحونه رو خوردم و گوشی و سویچ رو برداشتم به سمت بیمارستان حرکت کردم رسیدم بیمارستان و لباسامو عوض کردم و روپوشم رو پوشیدم کارمو انجام دادم دیگه رسما دندون پزشک شده بودم ولی هنوز یه سال دیگه مونده بود تا مدرکم رو بگیرم همین جوری مشغول کار کردن بودم که منشی اومد به من و استادم گفت که یه بیمار محترم داریم ولی خیلی میترسه و زهرش ترکیده : (اعلامت استاد $ دیگه واقعا با کمبود علامت مواجه شدم🥴)
$بگو بیاد
منشی:چشم
در زده شد و که یه دفعه دیدم که تهیونگ اومد تو وا اون این اینجا چی کار میکرد
-سلام
+سلام* با شوک
$سلام بفرمایید دراز بکشید
خب خانم کیم اینم به عهده به شما من کار دارم بلید برم
+اما من
$اما و اگر نداریم من رفتم خداحافظ اقای کیم
-خداحافظ
استاد بورا از اتاق رفت بیرون و تهیونگ از فرصت استفاده کرد
-دلم برات تنگ شده بود بیبی
+منم
-تو چت شده؟
+هیچی
-چرا مضطربی؟
+اخه من وقتی ادمایی مثل تو میان من استرس دارم باعث تو کارم استرس داشته باشم
- دستاشو میگره نترس عزیزم من اینجام و یه نفس عمیق بکش تو بهترین هستی و میدونم کارتو عالی انجام میدی
+سرشو به معنای مثبت تکوم میده
-افرین عشقم
+شروع کردم کارمو انجتم دادم که تهیونگ نزدیک شدم و دیدم که دستاشو از ترس مشت کرده
+تهیونگا
-بله
+تو بهم اعتماد نداری؟
+این وه حرفیه من به تو بیشتر لز خودم اعتماد دارم من فقط میترسم
+نترس
دیدم که خیلی میترسه رفتم جلوش لبام گذاشتم رو لباش دیدم آروم شد بعد کارمو انجام دادم و...
شرط ۲۰ تا لایک
پرش زمانی به فردا صبح:
آلارام گوشیم زنگ خورد و بیدار شدم و رفتم دستشویی و روتین صبحگاهی رو انجام دادم و رفتم پایین صبحونه رو خوردم و گوشی و سویچ رو برداشتم به سمت بیمارستان حرکت کردم رسیدم بیمارستان و لباسامو عوض کردم و روپوشم رو پوشیدم کارمو انجام دادم دیگه رسما دندون پزشک شده بودم ولی هنوز یه سال دیگه مونده بود تا مدرکم رو بگیرم همین جوری مشغول کار کردن بودم که منشی اومد به من و استادم گفت که یه بیمار محترم داریم ولی خیلی میترسه و زهرش ترکیده : (اعلامت استاد $ دیگه واقعا با کمبود علامت مواجه شدم🥴)
$بگو بیاد
منشی:چشم
در زده شد و که یه دفعه دیدم که تهیونگ اومد تو وا اون این اینجا چی کار میکرد
-سلام
+سلام* با شوک
$سلام بفرمایید دراز بکشید
خب خانم کیم اینم به عهده به شما من کار دارم بلید برم
+اما من
$اما و اگر نداریم من رفتم خداحافظ اقای کیم
-خداحافظ
استاد بورا از اتاق رفت بیرون و تهیونگ از فرصت استفاده کرد
-دلم برات تنگ شده بود بیبی
+منم
-تو چت شده؟
+هیچی
-چرا مضطربی؟
+اخه من وقتی ادمایی مثل تو میان من استرس دارم باعث تو کارم استرس داشته باشم
- دستاشو میگره نترس عزیزم من اینجام و یه نفس عمیق بکش تو بهترین هستی و میدونم کارتو عالی انجام میدی
+سرشو به معنای مثبت تکوم میده
-افرین عشقم
+شروع کردم کارمو انجتم دادم که تهیونگ نزدیک شدم و دیدم که دستاشو از ترس مشت کرده
+تهیونگا
-بله
+تو بهم اعتماد نداری؟
+این وه حرفیه من به تو بیشتر لز خودم اعتماد دارم من فقط میترسم
+نترس
دیدم که خیلی میترسه رفتم جلوش لبام گذاشتم رو لباش دیدم آروم شد بعد کارمو انجام دادم و...
شرط ۲۰ تا لایک
۵.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.