خانواده
پارت آخر
***شب سر شام***
کوک: ملبورن خیلی قشنگه
ا/ت: دقیقا
کوک: میگمم تو این مسافرت قشنگ خوب نیست یک دختر کوشولو بیاریم تو خانوادمون؟
ا/ت: آب پرید تو گلوم* ( سرفه).. چچ...چی؟.. آخخ
کوک: بچه!.. بیبی...آگیگی ( کره ای).. دختررر
ا/ت: میدونم..
کوک؛ خبب.. یونگ دو سالشه..به نظرت نباید براش یک آبجی بیاریم؟
ا/ت:...
کوک: میشع؟
ا/ت؛...
کوک: پلیززز
ا/ت: باشع باشع
یونگ: ذوق*
ا/ت: اینو میخوای چیکار کنی؟
کوک: اونش با من
پایان
***شب سر شام***
کوک: ملبورن خیلی قشنگه
ا/ت: دقیقا
کوک: میگمم تو این مسافرت قشنگ خوب نیست یک دختر کوشولو بیاریم تو خانوادمون؟
ا/ت: آب پرید تو گلوم* ( سرفه).. چچ...چی؟.. آخخ
کوک: بچه!.. بیبی...آگیگی ( کره ای).. دختررر
ا/ت: میدونم..
کوک؛ خبب.. یونگ دو سالشه..به نظرت نباید براش یک آبجی بیاریم؟
ا/ت:...
کوک: میشع؟
ا/ت؛...
کوک: پلیززز
ا/ت: باشع باشع
یونگ: ذوق*
ا/ت: اینو میخوای چیکار کنی؟
کوک: اونش با من
پایان
۱.۲k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.