کوک بود ، دست های پسره رو توی نگه داشته بود و بعدش شروع ک
کوک بود ، دست های پسره رو توی نگهداشته بود و بعدش شروع کرد به زدنش ، تو هنوز همون حالت خشکت زده بود.
بعد از چند مین دست از زدنش برداشت و به سمتت امد.
کوک : نوبت توعه
حالا مچت توی دستهاش اسیر بود و به سمت بیرون هدایت میکرد ، صدای پچه پچه های مردم رو به وضوح میشنیدی ، میخواستی دست هات رو آزاد کنی ولی زورش خیلی بیشتر از تو بود .
بیرون بار بودید ، بارون شدیدی میبارید ولی اهمیتی نداشت ، با تمام زورت دستتو از توی دست هاشبیرون کشیدی گفتی
ا/ت : چیکار میکنی ها؟[داد]
کوک : لعنتی دارم دیوونه میشم ، میفهمی ؟ ، دیوونه . از من جدا شدی که بری توی بار گارسونی کنی؟ ها جواب بده [داد ]
از دادِش ترسیدی هیچ وقت اینطوری سرت داد نزده بود ، آروم لب زدی .
ا/ت : مجبور ، بودم [آروم]
کوک : چی ؟ مجبور بودی ؟ ، تو پول میخوای ؟ ، بیا اینم پول [کمی داد]
کیف پولشو در آورد و پول هارو توی صورتت پرت کرد ، چشم هاتو بسته بودی ، تمام لباسات خیس شده بود بارون حالا شدت گرفته بود و کنترلت رو از دست داده بودیا/ت : میدونی این پول شاید برای تو ارزش نداشته باشه ولی برای من داره ، میفهمی ؟ . آنقدر میخوای بدونی چرا ازت جدا شدم؟ [داد]
کوک : اره دارم دیوونه میشم ، میفهمی؟[عربده]
ا/ت : مریضم [عربده]
کوک : چی ؟[اروم]
ا/ت : میدونی چرا توی این بار کوفتی کار میکنم؟ چون پول عمل مو جور کنم ، هر روز سر درد ، سرگیجه داره دیوونه ام میکنه حالا کی دیوونه تره ؟ [بغض و داد]
کوک : من ، من معذرت میخوام ، ولی چرا به خودم نگفتی .
ا/ت : میگفتم که چی پول عملمو از تو میگرفتم ؟
حالا دستش پشت کمرت حلقه شده بود .
کوک : شده هزار برابر پول عملتو میدم ولی ، هیچ وقت ترک م نکن [اروم و بم]
فصله ی بینتون رو به صفر رسوند
The End
بعد از چند مین دست از زدنش برداشت و به سمتت امد.
کوک : نوبت توعه
حالا مچت توی دستهاش اسیر بود و به سمت بیرون هدایت میکرد ، صدای پچه پچه های مردم رو به وضوح میشنیدی ، میخواستی دست هات رو آزاد کنی ولی زورش خیلی بیشتر از تو بود .
بیرون بار بودید ، بارون شدیدی میبارید ولی اهمیتی نداشت ، با تمام زورت دستتو از توی دست هاشبیرون کشیدی گفتی
ا/ت : چیکار میکنی ها؟[داد]
کوک : لعنتی دارم دیوونه میشم ، میفهمی ؟ ، دیوونه . از من جدا شدی که بری توی بار گارسونی کنی؟ ها جواب بده [داد ]
از دادِش ترسیدی هیچ وقت اینطوری سرت داد نزده بود ، آروم لب زدی .
ا/ت : مجبور ، بودم [آروم]
کوک : چی ؟ مجبور بودی ؟ ، تو پول میخوای ؟ ، بیا اینم پول [کمی داد]
کیف پولشو در آورد و پول هارو توی صورتت پرت کرد ، چشم هاتو بسته بودی ، تمام لباسات خیس شده بود بارون حالا شدت گرفته بود و کنترلت رو از دست داده بودیا/ت : میدونی این پول شاید برای تو ارزش نداشته باشه ولی برای من داره ، میفهمی ؟ . آنقدر میخوای بدونی چرا ازت جدا شدم؟ [داد]
کوک : اره دارم دیوونه میشم ، میفهمی؟[عربده]
ا/ت : مریضم [عربده]
کوک : چی ؟[اروم]
ا/ت : میدونی چرا توی این بار کوفتی کار میکنم؟ چون پول عمل مو جور کنم ، هر روز سر درد ، سرگیجه داره دیوونه ام میکنه حالا کی دیوونه تره ؟ [بغض و داد]
کوک : من ، من معذرت میخوام ، ولی چرا به خودم نگفتی .
ا/ت : میگفتم که چی پول عملمو از تو میگرفتم ؟
حالا دستش پشت کمرت حلقه شده بود .
کوک : شده هزار برابر پول عملتو میدم ولی ، هیچ وقت ترک م نکن [اروم و بم]
فصله ی بینتون رو به صفر رسوند
The End
۱۳.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.