سیاه سفید قلبم
ساعت هشت بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم صبحانه خوردم و اماده شدم برم پیشه خواهر دلوین
منتظره طوفان بودم ساعت ده قرار داشتیم چون جمعه بود مائده (خواهر دلوین) سرکار بود و دانشگاه نداشت بعداز چند دقیقه طوفان اومد و من سوار ماشینش شدم و به سمت رستوران راه افتادیم توی راه همش دلم میخاست ازش بپرسم اما میترسیدم ناراخت بشه پس دلو زدم به دریا و ازش پرسیدم
_تا حالا عاشقشدی
از حرفم تعجب کرد و بعد زد زیر خنده
=من و عاشقی شوخی میکنی من تنها جنس مونثی که دوست داشتم مادر خدا بیامورزم بوده
_یعنی تو این ۲۵سال عاشق نشدی
=تو نوجونی دوست دختر داشتم اما نه تا حالا دلی به کسی ندادم ولی امان از زمانی که عاشق بشم بعد عاشق میشم
_من قبل از دلوین با خیلیا بودم اما وقتی با دلوین اشتا شدم و دیدمش مثل یه پسر بچه که عاشق اسباب بازیشه عاشقش شدم من فکر میکردم که اینم مثل خیلیای دیگه میگزره اما هرچقد گذشت عشق من به دلوین بیشتر و بیشتر شده
=ببین وقتی یه پسر عاشق نمیشه و امان از زمانی که عاشق بشه
_دقیقا
بعد از کلی حرف زدن و بحث کردن رسیدیم
#مائده
درحال تمیز کردن سالن رستوران بودم و زیره لب اهنگ میخوندم و قر میدادم که سپهر یکی از گارسون های رستوران صدام کرد برگشتم سمتشو که ادامه داد
=مائده دوتا پسر اومدن با تو کار دارن
_اسمشونو نگفتم
=نه
_باشه دستت درد نکنه
=اگه مشکلی بود حتما صدام بزن
منتظره طوفان بودم ساعت ده قرار داشتیم چون جمعه بود مائده (خواهر دلوین) سرکار بود و دانشگاه نداشت بعداز چند دقیقه طوفان اومد و من سوار ماشینش شدم و به سمت رستوران راه افتادیم توی راه همش دلم میخاست ازش بپرسم اما میترسیدم ناراخت بشه پس دلو زدم به دریا و ازش پرسیدم
_تا حالا عاشقشدی
از حرفم تعجب کرد و بعد زد زیر خنده
=من و عاشقی شوخی میکنی من تنها جنس مونثی که دوست داشتم مادر خدا بیامورزم بوده
_یعنی تو این ۲۵سال عاشق نشدی
=تو نوجونی دوست دختر داشتم اما نه تا حالا دلی به کسی ندادم ولی امان از زمانی که عاشق بشم بعد عاشق میشم
_من قبل از دلوین با خیلیا بودم اما وقتی با دلوین اشتا شدم و دیدمش مثل یه پسر بچه که عاشق اسباب بازیشه عاشقش شدم من فکر میکردم که اینم مثل خیلیای دیگه میگزره اما هرچقد گذشت عشق من به دلوین بیشتر و بیشتر شده
=ببین وقتی یه پسر عاشق نمیشه و امان از زمانی که عاشق بشه
_دقیقا
بعد از کلی حرف زدن و بحث کردن رسیدیم
#مائده
درحال تمیز کردن سالن رستوران بودم و زیره لب اهنگ میخوندم و قر میدادم که سپهر یکی از گارسون های رستوران صدام کرد برگشتم سمتشو که ادامه داد
=مائده دوتا پسر اومدن با تو کار دارن
_اسمشونو نگفتم
=نه
_باشه دستت درد نکنه
=اگه مشکلی بود حتما صدام بزن
۳.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.