(نفرت نا تمام)Part.14
جیمین*ویو
سرم که روی شونه ی ا/ت بود.
همونطوری خوابم برد.
ا/ت*ویو
وقتی جبمین سرش روی شونه ام بود.
خوابم برده بود.
اما اصلا متوجه نشدن.
فردا صبح
از خواب پاشدم.
دیدم من جیمین تو بغل هم خوابمون برده.
مگه شونه اش روی شونه ام نبود.
اها من بد خوابم یادم نبود.
یهو جیغ زدم.
جیمین:سر صبحی چی شده ا/ت
ا/ت:وای جیمین من خیلی بد خوابم بخاطر این معذرت می خوام
جیمین:ا/ت منم بد خوابم یه زره معذرت می خوام
ا/ت:ایب نداره جیمین تقصیر جفتمون بود.
جیمین:اها راست میگی حالا ولش کن ت حالت خوبه پاهات
ا/ت:اره اگه یکم کمکم کنی میتونم راه برم.
جیمین:پس بریم که جواب پدر بزرگت رو نمیدونم چی بدم
ا/ت:باشه بریم
رفتیم خونه من و برد لمارت خودش هم اومد تو.
قضیه ر تعریف کرد و پدر بزرگم هم گفت باشه.
و رفت خونه.
جیمین*ویو
اخر قسمت نشد برم شرکت فردا باید برم شرکت البته الان خسته ام.
باید برم خونه دوش بگیرم.
رفتم خونه دیدم مامان بزرگم نیست.
حداقل یک دقیقه تحریکم نمیکنه(منحرف نشید منظورش اون نیست)
تا رفتم یه دقیقه سر تختم دراز بکشم.
دیدم اومد.
فردا می خوام به ا/ت پیشنهاد دوستی بدم.
پایان
سرم که روی شونه ی ا/ت بود.
همونطوری خوابم برد.
ا/ت*ویو
وقتی جبمین سرش روی شونه ام بود.
خوابم برده بود.
اما اصلا متوجه نشدن.
فردا صبح
از خواب پاشدم.
دیدم من جیمین تو بغل هم خوابمون برده.
مگه شونه اش روی شونه ام نبود.
اها من بد خوابم یادم نبود.
یهو جیغ زدم.
جیمین:سر صبحی چی شده ا/ت
ا/ت:وای جیمین من خیلی بد خوابم بخاطر این معذرت می خوام
جیمین:ا/ت منم بد خوابم یه زره معذرت می خوام
ا/ت:ایب نداره جیمین تقصیر جفتمون بود.
جیمین:اها راست میگی حالا ولش کن ت حالت خوبه پاهات
ا/ت:اره اگه یکم کمکم کنی میتونم راه برم.
جیمین:پس بریم که جواب پدر بزرگت رو نمیدونم چی بدم
ا/ت:باشه بریم
رفتیم خونه من و برد لمارت خودش هم اومد تو.
قضیه ر تعریف کرد و پدر بزرگم هم گفت باشه.
و رفت خونه.
جیمین*ویو
اخر قسمت نشد برم شرکت فردا باید برم شرکت البته الان خسته ام.
باید برم خونه دوش بگیرم.
رفتم خونه دیدم مامان بزرگم نیست.
حداقل یک دقیقه تحریکم نمیکنه(منحرف نشید منظورش اون نیست)
تا رفتم یه دقیقه سر تختم دراز بکشم.
دیدم اومد.
فردا می خوام به ا/ت پیشنهاد دوستی بدم.
پایان
۱۱.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.