(پارت دوم)

(پارت دوم)
ات لخت بود جیمین سمت کمد رفت و  سیم برداشت و کوک تیغ برداشت  ته هم شلاق برداشته بود رفتن سمت ات)
ات: بابایی ببخشید... هنق  ل... هنق هنق لطفا (گریه شدیددد)
(کوک رفت نزدیک ات و تیغ رو  کنار سینه ها ات کشید و روی رون پاهاش ته نزدیک شد و باشلاق به  سینه رون و بازو  وشونه های ات ضربه زد بعد ته دستای ات رو باز کردو برعکسش کرد و با شلاق به باسنش زد جیمین سیم رو داغ کرد و ته ات رو صاف کردو عقب ویساد جیمین سیم رو نزدیک  رون ات کرد و ات جیغ کشید و گفت)
ات: غلت کردم... هنق ددی لطفا ببخشید نکنین اینکاراتون درد داره میسوزه خاهش میکنم تنق هنق دی... دیگه تکرار نمیشه باشه(گریه مظلوم)
کوک: تمبیهت میکنیم ک دیگه ترکرار نشه
(جیمین سیم داغ رو چسبوند به رون ات و سریع برش داشت و بعد زد به نوک سینه های ات ات هم جیغ میکشید و تقلامیکرد ولی دستاش بسته بود بعد تموم شد)
(دوساعت بعد)
ویو ته
وارد اتاق شدم ات از حال رفته بود و بدنش خونی بود ملافه دیگه سفید نبود  قرمز شده بود  و ات شبیه مرده ها روی تخت بود
(ته از اتاق خارج شد و به جیمین و کوک گفت و تصمیم گرفتن برن بیرون و برای ات خوراکی پماد و غذا بخرن)
(پرش بعد از خرید)