تک پارتی
تک پارتی
اسم:اعتراف عشق
معرفی
ا.ت و جیمین دو تا دوست صمیمی بودند هر دو شون عاشق هم بودند ولی میترسیدند چیزی بهم بگن چون فکر میکردند طرف متقابل دوستشون نداره یک روز جیمین تصمیم گرفت که ا.ت رو به یه مهمونی دعوت کنه. تو این مهمونی اتفاقاتی میوفته.....
ویو جیمین
احساس میکردم قرار نیست قبولم کنه و قراره شکست عشقی بخورم ولی اینجوری هم دیگه نمی تونستم قبول کنم خیلی سخت بود کسی رو دوست داشته باشی ولی بهش نگی اوه اوه دیر شد برم دنبال ا.ت
رسید خونه ا.ت و زنگ در رو زد
ا.ت:کیه؟
جیمین:منم جیمین درو وا کن
ا.ت:اوه الان باز میکنم
درو باز کرد
ا.ت:سلام
جیمین:سلام کیوتچه
ا.ت:چقدر جذاب شدی
جیمین:مرسی تو هم همین طور
ا.ت:خب بریم
جیمین:بریم
تو ماشین
ا.ت:این مهمونی برای چی هست ؟
جیمین:تو این مهمونی می خوام به دختر مورد علاقم اعتراف کنم
ا.ت:اها(بغض)
جیمین:برای چی بغض کردی
ا.ت:من چرا باید بغض کنم دیوونه(لبخند فیک)
جیمین:اوکی
ویو ا.ت
وقتی گفت قراره اعتراف کنه قلبم رو دیگه حس نکردم به زور خودم رو نگه داشتم که اشکم نریزه
رسیدن به مهمونی
وقتی رسیدیم همه به ما ادای احترام کردن ما هم به اونا ادای احترام کردیم مهمونی کسل کننده بود تا وسط های جشن جیمین رفت روی سنت......
جیمین:از همه ی شما عزیزان ممنونم که تو این جشن شرکت کردین خب برای این دعوتتون کردم که می خواهم به دختر مورد علاقم اعتراف کنم
مهمون ها:(دست زدن)
جیمین:خب دختره مورد علاقه من کسی نیست جز
جیمین از رو سنت اومد پایین و هی نزدیک به ا.ت میشد ا.ت هم هی دور ورش رو نگاه میکرد ولی دور ور ا.ت مادر و پدر جیمین بودن
جیمین:دختری که می خوام بهش اعتراف کنم اینقدر خنگه و کیوته که داره دنبال خودش میگرده
ویو ا.ت
چی نکنه منظورش منم با تعجب بهش خیره شدم اونم بهم خندید پس یعنی
رفت نزدیک ا.ت و زانو زد
جیمین: آیا درخواست من رو قبول میکنی
ا.ت:معلومه که آره(خنده)
جیمین ا.ت رو بغل کرد و رو هوا چرخوند
پایان
#بی_تی_اس #بلک_پینک #لسرافیم #جی_ایدل #نیوجینز #ایتزی #توایس #لونا #آیو #انهایپین #سونتین #اکسو #تی_اکس_تی #استری_کیدز #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیسو #جنی #لیسا #رزی #فلیکس #هیونجین #هان #چان #چانگبین #سونگمین #لینو #جونگین #سومی #سوجین #کیپاپ #کیدراما
اسم:اعتراف عشق
معرفی
ا.ت و جیمین دو تا دوست صمیمی بودند هر دو شون عاشق هم بودند ولی میترسیدند چیزی بهم بگن چون فکر میکردند طرف متقابل دوستشون نداره یک روز جیمین تصمیم گرفت که ا.ت رو به یه مهمونی دعوت کنه. تو این مهمونی اتفاقاتی میوفته.....
ویو جیمین
احساس میکردم قرار نیست قبولم کنه و قراره شکست عشقی بخورم ولی اینجوری هم دیگه نمی تونستم قبول کنم خیلی سخت بود کسی رو دوست داشته باشی ولی بهش نگی اوه اوه دیر شد برم دنبال ا.ت
رسید خونه ا.ت و زنگ در رو زد
ا.ت:کیه؟
جیمین:منم جیمین درو وا کن
ا.ت:اوه الان باز میکنم
درو باز کرد
ا.ت:سلام
جیمین:سلام کیوتچه
ا.ت:چقدر جذاب شدی
جیمین:مرسی تو هم همین طور
ا.ت:خب بریم
جیمین:بریم
تو ماشین
ا.ت:این مهمونی برای چی هست ؟
جیمین:تو این مهمونی می خوام به دختر مورد علاقم اعتراف کنم
ا.ت:اها(بغض)
جیمین:برای چی بغض کردی
ا.ت:من چرا باید بغض کنم دیوونه(لبخند فیک)
جیمین:اوکی
ویو ا.ت
وقتی گفت قراره اعتراف کنه قلبم رو دیگه حس نکردم به زور خودم رو نگه داشتم که اشکم نریزه
رسیدن به مهمونی
وقتی رسیدیم همه به ما ادای احترام کردن ما هم به اونا ادای احترام کردیم مهمونی کسل کننده بود تا وسط های جشن جیمین رفت روی سنت......
جیمین:از همه ی شما عزیزان ممنونم که تو این جشن شرکت کردین خب برای این دعوتتون کردم که می خواهم به دختر مورد علاقم اعتراف کنم
مهمون ها:(دست زدن)
جیمین:خب دختره مورد علاقه من کسی نیست جز
جیمین از رو سنت اومد پایین و هی نزدیک به ا.ت میشد ا.ت هم هی دور ورش رو نگاه میکرد ولی دور ور ا.ت مادر و پدر جیمین بودن
جیمین:دختری که می خوام بهش اعتراف کنم اینقدر خنگه و کیوته که داره دنبال خودش میگرده
ویو ا.ت
چی نکنه منظورش منم با تعجب بهش خیره شدم اونم بهم خندید پس یعنی
رفت نزدیک ا.ت و زانو زد
جیمین: آیا درخواست من رو قبول میکنی
ا.ت:معلومه که آره(خنده)
جیمین ا.ت رو بغل کرد و رو هوا چرخوند
پایان
#بی_تی_اس #بلک_پینک #لسرافیم #جی_ایدل #نیوجینز #ایتزی #توایس #لونا #آیو #انهایپین #سونتین #اکسو #تی_اکس_تی #استری_کیدز #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #جیسو #جنی #لیسا #رزی #فلیکس #هیونجین #هان #چان #چانگبین #سونگمین #لینو #جونگین #سومی #سوجین #کیپاپ #کیدراما
۱۱.۴k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.