عشق لجباز من پارت ۱۴💙
عشق لجباز من پارت ۱۴💙
سریع از اونجا دور شدم نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه و تو ماشین تا خونه گریه کردم
وز دید تهیونگ= باید بگم از حرفایی که بهش زدم پشیمون شدم اما از قبل خیلی عصبی بودم ولی ای کاش باهاش اینجوری حرف نمیزدم دیدین وقتایی که سرتو بالا میگیری که اشکات سرازیر نشه من الان همینجوری شدم و تو ماشین تا خونه خودمو سرزنش کردم
حالا باید چیکار کنم!؟ یعنی واقعا میره؟
نه ....نه نمیشه نمیتونه ..ای خدا من چیکار کنم
از زبان ت/ا = تا صب نخوابیدم و به دیشب فکر میکردم از اون جایی که نمیخواستم زیر حرفم بزنم نرفتم شرکت ساعت ۱۲ بود و ۲ ساعت از وقت کاری گذشته بود داشتم خونه رو جمع میکردم که تلفنم زنگ خورد صمیمی ترین همکارم بود
£ الو ت/ا دختر کجایی
_ الو سونو سلام خونه ام چی شده چرا اونجا اینقدر سرو صدا هست
£ همه دارن در مورد تو و جیسون حرف میزنن شایعه کردن که باهم رابطه دارین ( بچز نکته = جیسون غیر اینکه همکلاسیشون باشه شریک تهیونگه)
_ چیییییی همینو کم داشتم ....خب الان به من چه ...چیکار کنم هانن؟
£ پاشو بیا شرکت با نیومدنت نشون میدی که این خبر شایعه نیست و تو میترسی
_ از چی باید بترسم مثلا!؟
£ از رئیس تهیونگ
_ چی؟ همین مونده بود از اون بترسم
£ پس گوش کن همین الان پاشو بیا شرکت و نشون بده که هیچ رابطه ای با این پسره جیسون نداری ! فهمیدی؟
_ اخه...اخه..الو لووووووو چرا قط کردی
من که بلاخره از شرکت میرم پس میرم درخواست استعفا نامه مو مینویسم و از اونجا برم و میرم پیش بابام کار میکنم
رفتم اماده شدم برای اینکه حرص تهیونگو در بیارم یه لباس باز و مشکی خوشگل پوشیدم و تا تونستم به خودم رسیدم
رفتم تو شرکت همه در حال پچ پچ بودن که تا منو دیدن ساکت شدن و سونو امید جلو و گفت
£ خوب شد اومدی
_ اره خب چی شده
£ جیسون داره با رئیس تهیونگ حرف میزنه
_ خب دستش درد نکنه من همینجا میشینم تا بیاد
جونگ کوک =
هنوز عصبانیتم در مورد مهمونی دیشب از بین نرفته بود که جیسون پیداش شد اومد و رو صندلی نشست منم بی توجه بهش نشسته بودم که گفت
@ سلام اقای کیم
+ سلام
@ دیروز خانوم ا/ت پشت سر شما از مهمونی رفتن میدونید چرا؟ و کجا رفتن؟
+ جناب جیسون نخیر نه به من و نه به شما ربطی نداره که ایشون کجا رفته اگر یکم خانم ت/ا رو میشناختین میفهمیدین که دوست نداره توی عمل انجام شده قرار بگیره
@ باشه اگه دیدینشون بگین به من زنگ بزنن خدافظ
+ بسلامت
ته= جیسون از اتاق رفت بیرون و تو راهرو وایساد دیدم داره با ت/ا حرف میزنه منم رفتم تو راهرو یه طرف وایسادم که منو ببینن و منم ببینم که چی دارن میگن
_ سلام اقای جیسون @ سلام اتفاقا منم باهاتون کار داشتم .
لایک و کامنت یادتون نره بای از این به بعد قراره عراصلی رو بزنید تا گریه نکنید نمشه)
سریع از اونجا دور شدم نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه و تو ماشین تا خونه گریه کردم
وز دید تهیونگ= باید بگم از حرفایی که بهش زدم پشیمون شدم اما از قبل خیلی عصبی بودم ولی ای کاش باهاش اینجوری حرف نمیزدم دیدین وقتایی که سرتو بالا میگیری که اشکات سرازیر نشه من الان همینجوری شدم و تو ماشین تا خونه خودمو سرزنش کردم
حالا باید چیکار کنم!؟ یعنی واقعا میره؟
نه ....نه نمیشه نمیتونه ..ای خدا من چیکار کنم
از زبان ت/ا = تا صب نخوابیدم و به دیشب فکر میکردم از اون جایی که نمیخواستم زیر حرفم بزنم نرفتم شرکت ساعت ۱۲ بود و ۲ ساعت از وقت کاری گذشته بود داشتم خونه رو جمع میکردم که تلفنم زنگ خورد صمیمی ترین همکارم بود
£ الو ت/ا دختر کجایی
_ الو سونو سلام خونه ام چی شده چرا اونجا اینقدر سرو صدا هست
£ همه دارن در مورد تو و جیسون حرف میزنن شایعه کردن که باهم رابطه دارین ( بچز نکته = جیسون غیر اینکه همکلاسیشون باشه شریک تهیونگه)
_ چیییییی همینو کم داشتم ....خب الان به من چه ...چیکار کنم هانن؟
£ پاشو بیا شرکت با نیومدنت نشون میدی که این خبر شایعه نیست و تو میترسی
_ از چی باید بترسم مثلا!؟
£ از رئیس تهیونگ
_ چی؟ همین مونده بود از اون بترسم
£ پس گوش کن همین الان پاشو بیا شرکت و نشون بده که هیچ رابطه ای با این پسره جیسون نداری ! فهمیدی؟
_ اخه...اخه..الو لووووووو چرا قط کردی
من که بلاخره از شرکت میرم پس میرم درخواست استعفا نامه مو مینویسم و از اونجا برم و میرم پیش بابام کار میکنم
رفتم اماده شدم برای اینکه حرص تهیونگو در بیارم یه لباس باز و مشکی خوشگل پوشیدم و تا تونستم به خودم رسیدم
رفتم تو شرکت همه در حال پچ پچ بودن که تا منو دیدن ساکت شدن و سونو امید جلو و گفت
£ خوب شد اومدی
_ اره خب چی شده
£ جیسون داره با رئیس تهیونگ حرف میزنه
_ خب دستش درد نکنه من همینجا میشینم تا بیاد
جونگ کوک =
هنوز عصبانیتم در مورد مهمونی دیشب از بین نرفته بود که جیسون پیداش شد اومد و رو صندلی نشست منم بی توجه بهش نشسته بودم که گفت
@ سلام اقای کیم
+ سلام
@ دیروز خانوم ا/ت پشت سر شما از مهمونی رفتن میدونید چرا؟ و کجا رفتن؟
+ جناب جیسون نخیر نه به من و نه به شما ربطی نداره که ایشون کجا رفته اگر یکم خانم ت/ا رو میشناختین میفهمیدین که دوست نداره توی عمل انجام شده قرار بگیره
@ باشه اگه دیدینشون بگین به من زنگ بزنن خدافظ
+ بسلامت
ته= جیسون از اتاق رفت بیرون و تو راهرو وایساد دیدم داره با ت/ا حرف میزنه منم رفتم تو راهرو یه طرف وایسادم که منو ببینن و منم ببینم که چی دارن میگن
_ سلام اقای جیسون @ سلام اتفاقا منم باهاتون کار داشتم .
لایک و کامنت یادتون نره بای از این به بعد قراره عراصلی رو بزنید تا گریه نکنید نمشه)
۳۲.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.