یین و یانگ (پارت ۲۱)
مثل فنر از جا پرید و با چشمای گرد شده توی رود رو نگاه می کرد . ا/ت گفت : م...معلم ، پ...پیداش کردم . خودش بود...عضو آخر گروه . زخمی و بیهوش توی رود افتاده بود . لباسش یه یه شاخه گیر کرده بود و اونو نگه داشته بود . از رود درش آوردن و روی زمین درازش کردن . بدنش هنوز گرم بود . ا/ت شروع کرد به ماساژ قلبی دادن . تا یک دقیقه این کار ادامه داشت . معلم سرشو پایین انداخت و گفت :ا/ت...ولش کن...اون... ا/ت داد کشید : نه ! نمیزارم بمیره ! باورش برای ا/ت سخت بود . یعنی یکی از بچه ها توی جنگل می مرد ؟ به خانوادهی پسر بیچاره فکر کرد ، به این که چقدر ناراحت می شن . ناگهان پسرک آب رو تف کرد و به سرفه افتاد . همه نفس راحتی کشیدن . با کمک هم مجروح هارو به اردوگاه بردن . معلم بعد از سوار کردن پسرا توی آمبولانس سمت ا/ت اومد و گفت : جون یه نفر دیگه رو هم نجات دادی . اگه تو ناامید می شدی ، بعید میدونم زنده می موند . ا/ت گفت : کار خاصی نکردم و به بقیه دوستاش ملحق شد .
" از زبان ا/ت "
بچه ها یه آتیش بزرگ درست کرده بودن و همه دورش نشسته بودن . سویون مثل همیشه برام جا گرفته بود . رفتم کنار بچه ها نشستم . سویون گفت : حالا که ا/ت اینجاست ، بزارین داستان نجات مونو براتون تعریف کنم . شروع کرد به تعریف ماجرا با کلی پیاز داغ روش.
وقتی تموم شد همه مات و مبهوت مونده بودن . البته به جز اون وو . خندیدم و گفتم : من فقط گفتم تکون نخورین ، همین . این چیزایی که تو میگی رو اصلا یادم نمیاد😂 دو ایل گفت : باید اعتراف کنم اگه ا/ت نبود ، اون پسر می مرد . عشقم کارش درسته😏
یکی از بچه ها گفت : حالا واقعا چیزی بین شما دوتاس؟ لبخند روی صورتم محو شد . خیلی جدی برگشتم سمتش و گفتم : معلومه که نه . فقط دو ایل نمیفهمه که من عشق اون نیستم . دو ایل سرشو انداخت پایین و حرفشو قورت داد . یکی گفت : بیاین جرعت و حقیقت بازی کنیم ! همه مخالفت کردن و به نظرشون تکراری و مسخره میومد . جوکیونگ گفت : اینجا کسی میتونه خوب بخونه ؟ سویون پرید هوا و گفت : می خوام از این فرصت استفاده کنم و به اطلاع همتون برسونم که ... ا/ت توی کمپانی وای جی اودیشن داد و قبول شد ! همه دست زدند و عده ای گفتن : _میدونستم ! _ا/ت برای آیدل شدن ساخته شده ! جوکیونگ گفت : خب یکم برامون بخون ! چند تا آهنگ براشون خوندم . همه تشویقم کردن و بهم انگیزه دادن . واقعا حس خوبی داشتم .
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
#jungkookweloveyou
#jungkook
" از زبان ا/ت "
بچه ها یه آتیش بزرگ درست کرده بودن و همه دورش نشسته بودن . سویون مثل همیشه برام جا گرفته بود . رفتم کنار بچه ها نشستم . سویون گفت : حالا که ا/ت اینجاست ، بزارین داستان نجات مونو براتون تعریف کنم . شروع کرد به تعریف ماجرا با کلی پیاز داغ روش.
وقتی تموم شد همه مات و مبهوت مونده بودن . البته به جز اون وو . خندیدم و گفتم : من فقط گفتم تکون نخورین ، همین . این چیزایی که تو میگی رو اصلا یادم نمیاد😂 دو ایل گفت : باید اعتراف کنم اگه ا/ت نبود ، اون پسر می مرد . عشقم کارش درسته😏
یکی از بچه ها گفت : حالا واقعا چیزی بین شما دوتاس؟ لبخند روی صورتم محو شد . خیلی جدی برگشتم سمتش و گفتم : معلومه که نه . فقط دو ایل نمیفهمه که من عشق اون نیستم . دو ایل سرشو انداخت پایین و حرفشو قورت داد . یکی گفت : بیاین جرعت و حقیقت بازی کنیم ! همه مخالفت کردن و به نظرشون تکراری و مسخره میومد . جوکیونگ گفت : اینجا کسی میتونه خوب بخونه ؟ سویون پرید هوا و گفت : می خوام از این فرصت استفاده کنم و به اطلاع همتون برسونم که ... ا/ت توی کمپانی وای جی اودیشن داد و قبول شد ! همه دست زدند و عده ای گفتن : _میدونستم ! _ا/ت برای آیدل شدن ساخته شده ! جوکیونگ گفت : خب یکم برامون بخون ! چند تا آهنگ براشون خوندم . همه تشویقم کردن و بهم انگیزه دادن . واقعا حس خوبی داشتم .
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
#jungkookweloveyou
#jungkook
۵.۵k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.