عشق ابدی پارت ۱۰۳
عشق ابدی پارت ۱۰۳
اسماتتتتت
ویو نویسنده
اینچ اینچ بدن پسرش رو میبوسید و مارکای بنفش میزاشت .
- آ....آهههه...آه ، اوم... د...درد داره
+ وقتی سعی میکنی منو تحریک کنی باید همینا رو هم به جون بخری بیبی(بم)
به زیر شکمش که رسید دستش رو برد سمت شلوارش و از پاش در آورد
پاشد و به تاج تخت تکیه داد ؛ منتظر به پسر متعجب رو به روش خیره شد و لب زد
+ برام ساک بزن (بم)
-چ....چی؟!(تعجب)
+ نمیبینی این کوچولو رو که بخاطر بدن تو سفت شده؟ آرومش کن(بم و جدی)
به کمرش قوسی داد و خم شد ، باسنش رو آورد بالا و تکون داد
از قصد این پوزیشن رو انتخاب کرده بود تا با یونگی لج کنه .
دستاش رو دور دیکش حلقه کرد و دهنش رو نزدیک تر آورد
عین یه آبنبات میخورد و حرکات لازمش رو انجام میداد ...
بعد ۸ مین ارضا شد و کامش رو تو دهن جیمین ریخت .
- آههه...دد ، حالا نوبت منه.!
+ با کمال میل
برش گردوند و بوتی خوشگل و تو پرش رو مالید ؛ آروم آروم داخل کرد و صداهای بهشتی پسرش تو اتاق پیچید ..
-آ...آ...آههههه. آهههه
بعد ۱۰ مین به کارش سرعت داد و شروع کرد به زدن نقطه پروستاتش.
-آ...آهههه ، هوممم...آه ب...بیشتر
+هرچی شما بگی (بم)
تند تند و با ضربه های عمیق داخلش میکوبید و میدید که بدن پسرکش چطور با ضربه هاش عقب جلو میشد و ناله هاش ریتم گرفته بود.
۳۰ مین بعد هردو ارضا شدن و رو تخت افتادن...
ببخشید زیاد رو مود نیستم 🙃
اسماتتتتت
ویو نویسنده
اینچ اینچ بدن پسرش رو میبوسید و مارکای بنفش میزاشت .
- آ....آهههه...آه ، اوم... د...درد داره
+ وقتی سعی میکنی منو تحریک کنی باید همینا رو هم به جون بخری بیبی(بم)
به زیر شکمش که رسید دستش رو برد سمت شلوارش و از پاش در آورد
پاشد و به تاج تخت تکیه داد ؛ منتظر به پسر متعجب رو به روش خیره شد و لب زد
+ برام ساک بزن (بم)
-چ....چی؟!(تعجب)
+ نمیبینی این کوچولو رو که بخاطر بدن تو سفت شده؟ آرومش کن(بم و جدی)
به کمرش قوسی داد و خم شد ، باسنش رو آورد بالا و تکون داد
از قصد این پوزیشن رو انتخاب کرده بود تا با یونگی لج کنه .
دستاش رو دور دیکش حلقه کرد و دهنش رو نزدیک تر آورد
عین یه آبنبات میخورد و حرکات لازمش رو انجام میداد ...
بعد ۸ مین ارضا شد و کامش رو تو دهن جیمین ریخت .
- آههه...دد ، حالا نوبت منه.!
+ با کمال میل
برش گردوند و بوتی خوشگل و تو پرش رو مالید ؛ آروم آروم داخل کرد و صداهای بهشتی پسرش تو اتاق پیچید ..
-آ...آ...آههههه. آهههه
بعد ۱۰ مین به کارش سرعت داد و شروع کرد به زدن نقطه پروستاتش.
-آ...آهههه ، هوممم...آه ب...بیشتر
+هرچی شما بگی (بم)
تند تند و با ضربه های عمیق داخلش میکوبید و میدید که بدن پسرکش چطور با ضربه هاش عقب جلو میشد و ناله هاش ریتم گرفته بود.
۳۰ مین بعد هردو ارضا شدن و رو تخت افتادن...
ببخشید زیاد رو مود نیستم 🙃
۴.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.