پارت ۲
پارت ۲
فلش بک به ۱۶ ساله پیش
هیون: فلیکس داداش
فلیکس: جان داداش
هیون: این پروند رو بی زحمت میدی دادستان حال ندارم پاشم
فلیکس: گشاد شدی داری نا سلامتی بابا میشی ها یکم از گشاد بودن در بیا جناب هوانگ🤣
هیون: گگگ بیشعور میزنم دهنتا خودم میدونم چطوری وقتی بچم به دنیا اومد با وجود گشادیم ازش مراقبت کنم لازم نکرده بگی حالا برو اینو بده بیا سریع
فلیکس: اوکی بابا بی اعصاب
الورا: فلیکس رفت گوشیه هیونجین زنگ خورد
هیون: چیه سونا (سرد)
سونا: کی میای خونه ددی
هیون: انقدر اون کلمه رو نگو حالم به هم میخوره
سونا: خب بگو کی میای
هیون: دیر میام تو بخواب
سونا: چیه میخوای بری پیش عشق اولت؟
هیون: سونا ببند دهنتو یادت باشه که ازدواج ما و بچه دار شدنمون به اجبار بوده و هیچ حسی بهت ندارم
سونا: بالاخره که عاشقم میشی دوست دارم بای
هیون: اشغال روانی
فلیکس: با کی؟
هیون: با این زنیکه بیشعور
فلیکس: دوباره سونا رید تو اعصابت؟
هیون: جز اون کی میتونه حال منو به هم بریزه
فلیکس: چیزی جز اینکه درست میشه نمیتونم بهت بگم
هیون: من دارم میرم
فلیکس: پیش ات؟
هیون: آره امشب پیششم
فلیکس: اوکی سلام برسون بای
ویو ات
امشب هیون میاد پیشم البته بیشتر اوقات هرشب پیشمه داشتم غذا میپختم که صدای باز شدن در اومد جز منو هیونجین کسه دیگه ای کلید خونمو نداره پس هیونجین بود
هیون: خانم خوشگله ؟ کجایی؟
ات: اشپزخونم
الورا: هیونجین رفت توی اشپز خونه اتو از پشت بغل کرد سرشو فرو برد توی گردن ات و میبوسید ات هم متقابل بغلش کرد
ات: حتما خسته ای نه؟
هیون: خسته بودم ببین بغلت چه حس و انرژیه خوبی داره که تا بغلت کردم هرچی خستگی بود از تنم بیرون رفت
ات: وایی دلم تنگ شده بوددددد
هیون: منم عشقم منم چی میپزی از بوش معلومه که چیز خوشمزه ایه
ات: خب کیمباپ هست سوپ هست دوکبوکی هست برای دسر هم دلی مانجو
هیون: وایی دلی مانجووو
ات:.....
لایکو کامنت بزاریددد
فلش بک به ۱۶ ساله پیش
هیون: فلیکس داداش
فلیکس: جان داداش
هیون: این پروند رو بی زحمت میدی دادستان حال ندارم پاشم
فلیکس: گشاد شدی داری نا سلامتی بابا میشی ها یکم از گشاد بودن در بیا جناب هوانگ🤣
هیون: گگگ بیشعور میزنم دهنتا خودم میدونم چطوری وقتی بچم به دنیا اومد با وجود گشادیم ازش مراقبت کنم لازم نکرده بگی حالا برو اینو بده بیا سریع
فلیکس: اوکی بابا بی اعصاب
الورا: فلیکس رفت گوشیه هیونجین زنگ خورد
هیون: چیه سونا (سرد)
سونا: کی میای خونه ددی
هیون: انقدر اون کلمه رو نگو حالم به هم میخوره
سونا: خب بگو کی میای
هیون: دیر میام تو بخواب
سونا: چیه میخوای بری پیش عشق اولت؟
هیون: سونا ببند دهنتو یادت باشه که ازدواج ما و بچه دار شدنمون به اجبار بوده و هیچ حسی بهت ندارم
سونا: بالاخره که عاشقم میشی دوست دارم بای
هیون: اشغال روانی
فلیکس: با کی؟
هیون: با این زنیکه بیشعور
فلیکس: دوباره سونا رید تو اعصابت؟
هیون: جز اون کی میتونه حال منو به هم بریزه
فلیکس: چیزی جز اینکه درست میشه نمیتونم بهت بگم
هیون: من دارم میرم
فلیکس: پیش ات؟
هیون: آره امشب پیششم
فلیکس: اوکی سلام برسون بای
ویو ات
امشب هیون میاد پیشم البته بیشتر اوقات هرشب پیشمه داشتم غذا میپختم که صدای باز شدن در اومد جز منو هیونجین کسه دیگه ای کلید خونمو نداره پس هیونجین بود
هیون: خانم خوشگله ؟ کجایی؟
ات: اشپزخونم
الورا: هیونجین رفت توی اشپز خونه اتو از پشت بغل کرد سرشو فرو برد توی گردن ات و میبوسید ات هم متقابل بغلش کرد
ات: حتما خسته ای نه؟
هیون: خسته بودم ببین بغلت چه حس و انرژیه خوبی داره که تا بغلت کردم هرچی خستگی بود از تنم بیرون رفت
ات: وایی دلم تنگ شده بوددددد
هیون: منم عشقم منم چی میپزی از بوش معلومه که چیز خوشمزه ایه
ات: خب کیمباپ هست سوپ هست دوکبوکی هست برای دسر هم دلی مانجو
هیون: وایی دلی مانجووو
ات:.....
لایکو کامنت بزاریددد
۹.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.