پارت 1 دوباره میتونم بهت اعتماد کنم
سلام من ات هستم منو تهیونگ زن و شوهر بودیم اما ته به من خیانت کرد در حالی که من باردار بودم و میخواستم بهش بگم امت خیانتشو دیدم خوبه جداشدیم چون ته مافیا بود من یومی رو تنها با برادرم و گاهی مادرم بزرگ کردم برادرم زن داره وما خیلی بهم کمک میکنیم و همو دوست داریم زن برادرم یونا خیلی باهم خوبیم و یومی رو به چشم دخترش میبینه من داخله شرکت برادرم کار میکنم من ایرانی هستم بعد از خیانت ته از کره رفتم و اومدم ایران و خانوادم برادرم مامانم و بابام اجازه نمیدن ازدواج کنم و یا به کشور دیگه مهاجرت کنم چون ترس دوباره اتفاق افتادن اون خیانت دوباره بیوفته حدود یه سالی گزشته و یومی یه سالشه امروز قرار بود زود برم شرکت اماده شدم زود صبحونمو خوردم و راه افتادم که برم شرکت
ویو گرافیه ته
یه سالی میشه ات ولم کرده اره تخسیر من بود هرچی دنبال ات گشتم پیداش نکردم دیروز رفتم ایران چون باید با شرکت برادر ات برایه یکی کردن شرکتامون
تو اتاق برادر ات بودم که یهووو یه دختر کوچولو اومد تو اتاق اومد بغل جیمین اون چقدر شبیه من و ات بود نکنه که یهو یکی دیگه وارد اتاق شد...
♡خوب بود؟ ♡
ویو گرافیه ته
یه سالی میشه ات ولم کرده اره تخسیر من بود هرچی دنبال ات گشتم پیداش نکردم دیروز رفتم ایران چون باید با شرکت برادر ات برایه یکی کردن شرکتامون
تو اتاق برادر ات بودم که یهووو یه دختر کوچولو اومد تو اتاق اومد بغل جیمین اون چقدر شبیه من و ات بود نکنه که یهو یکی دیگه وارد اتاق شد...
♡خوب بود؟ ♡
۲.۸k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.