♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی روش کراش بودی که ... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
parts:1
ویو یوری
توی مدرسه.. ی روز خسته کننده ی دیگه از تختم بیدار شدم و دیدم ساعت 6 نیم بود لباس فرومم رو پوشیدم و کفشامو پوشیدم و ی عطر زدمو کیفمو جمع کردم و رفتم مدرسه.. داشتم که پیاده میرفتم مدرسه دوستم میا اومدم سمتم و بهم سلام کرد
میا:سلامم یوری
یوری:سلام*بی حال*
میا:چرا بی حالی؟
یوری:نمیدونم
باهم دیگه رفتیم به سمته مدرسه وقتی رسیدیم مدرسه کیفامون رو گذاشتم روی صندلی و نشستیم و من پیشه پنجره همیشه میشینم و میا هم پیشم میشینه.. میا بهترین دوستمه توی مدرسه تقریبا 4 ساله باهم دوستیم..
یوری:چه خبر میا؟
میا:سلامتی تو چی؟
یوری:سلامتی خوابم میاد
میا:تنبل*خنده*
یوری:ع خو چیکار کنم صبح بیدار میشیم میام مدرسه ی کوفتی
میا:خب حالا بیا منو بزن
یوری:*خنده*خو اعصاب ندارم
میا:اشکال نداره
همینطور که داشتم منو میا حرف میزدیم استاد اومد تو
استاد:خب بچه ها باید درس هامون رو شروع کنیم چون خیلی عقبیم
کتاب امون رو باز کردیم و من از کیفم ی مداد اوردم که یکی درو زد..
استاد:بفرمایید
جونگ کوک:ببخشید لپتاب تون رو جا گذاشتید اقا
همینطور داشتم به پسره نگاه میکردم.. عررررر چقدر خوب بود..
استاد:اوه مرسی
رفت بیرون پسره.. من هی شونه ی میا رو میزدم
میا:بله نمیبینی تو کلاسیم اخه*اروم*
یوری:پسره رو دیدی؟ *اروم*
کیا:اره*اروم*
میا:خیلی کراش بود عر*اروم*
داشتیم حرف میزدیم میخندیم استاد در اومد بهمون
استاد:میا یوری به ما هم بگید بخندیم؟
میا یوری:هیچ استاد
استاد:من درس میدم چرا حرف میزنن سره کلاس؟! برید بیرون
منو میا رفیتم بیرون و تنبیه شدیم:/نشستیم روی یکی از صندلی های سالن و داشتیم حرف میزدیم
میا:ببین پرتمون کرد بیرون
یوری:اشکال نداره.. حاجی روی پسره کراش زدممم عرنبننیننسن
میا:ارام باش*خنده*
*ادامه دارد*
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی روش کراش بودی که ... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝
parts:1
ویو یوری
توی مدرسه.. ی روز خسته کننده ی دیگه از تختم بیدار شدم و دیدم ساعت 6 نیم بود لباس فرومم رو پوشیدم و کفشامو پوشیدم و ی عطر زدمو کیفمو جمع کردم و رفتم مدرسه.. داشتم که پیاده میرفتم مدرسه دوستم میا اومدم سمتم و بهم سلام کرد
میا:سلامم یوری
یوری:سلام*بی حال*
میا:چرا بی حالی؟
یوری:نمیدونم
باهم دیگه رفتیم به سمته مدرسه وقتی رسیدیم مدرسه کیفامون رو گذاشتم روی صندلی و نشستیم و من پیشه پنجره همیشه میشینم و میا هم پیشم میشینه.. میا بهترین دوستمه توی مدرسه تقریبا 4 ساله باهم دوستیم..
یوری:چه خبر میا؟
میا:سلامتی تو چی؟
یوری:سلامتی خوابم میاد
میا:تنبل*خنده*
یوری:ع خو چیکار کنم صبح بیدار میشیم میام مدرسه ی کوفتی
میا:خب حالا بیا منو بزن
یوری:*خنده*خو اعصاب ندارم
میا:اشکال نداره
همینطور که داشتم منو میا حرف میزدیم استاد اومد تو
استاد:خب بچه ها باید درس هامون رو شروع کنیم چون خیلی عقبیم
کتاب امون رو باز کردیم و من از کیفم ی مداد اوردم که یکی درو زد..
استاد:بفرمایید
جونگ کوک:ببخشید لپتاب تون رو جا گذاشتید اقا
همینطور داشتم به پسره نگاه میکردم.. عررررر چقدر خوب بود..
استاد:اوه مرسی
رفت بیرون پسره.. من هی شونه ی میا رو میزدم
میا:بله نمیبینی تو کلاسیم اخه*اروم*
یوری:پسره رو دیدی؟ *اروم*
کیا:اره*اروم*
میا:خیلی کراش بود عر*اروم*
داشتیم حرف میزدیم میخندیم استاد در اومد بهمون
استاد:میا یوری به ما هم بگید بخندیم؟
میا یوری:هیچ استاد
استاد:من درس میدم چرا حرف میزنن سره کلاس؟! برید بیرون
منو میا رفیتم بیرون و تنبیه شدیم:/نشستیم روی یکی از صندلی های سالن و داشتیم حرف میزدیم
میا:ببین پرتمون کرد بیرون
یوری:اشکال نداره.. حاجی روی پسره کراش زدممم عرنبننیننسن
میا:ارام باش*خنده*
*ادامه دارد*
۷.۶k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.