آگهی بازرگانی : گزارش کن =فیلتر شو :)
#چند.پارتی
#درخواستی
𖥻 وقتی میری خونه مامان و بابای کوک
𖥻تحریک میشن
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_بریم
_ کوک پیاده شد شد و در رو برام باز کرد و پیاده شدیم و به سمت عمارتشون حرکت کردیم وارد خونه شدیم به پدر مادرش سلام دادیم و رفتیم نشستیم و شروع کردیم به حرف زدن با مادر بعد چند مین پدر کوک تلفنش زنگ خورد و رفت بیرون عمارت و مادر کوکم رفت تو آشپزخونه تا وسایل شام رو آماده کنه منم از فرصت استفاده کردم و رفتم روی پای کوک نشستم و لب\اش\و بوس..یدم و خودمو کمی مال،وندم بهش
+عاححح... بی_ب .. نکننن .. اومم .. هدفت چیه ؟!...
_چیکار نکنم ؟ ﹙هنوزم داره خودشو روی پای کوک تکون میده ﹚
_اومم.... همینکار، باعث میشه که پنگوئنی راه بری
_خب مشکلش چیه ؟؟ ﹙سکسی وارانه ﹚
+عا*ح*ح... .. بی#ب .. پس بگوو!!.. کوچولومو می/خوای
_اومم شاید
+خواستم برم سمت لب*ش که یهو مادر صدامون کرد برای شام که یوری از روم پام بلند شد و رفت پیش مامانم و منم رفتم سر میز که پدرمم اومد و شروع کردیم به خوردن
+یوری همش پاه*ا..ش رو روی پاه*ام میکشید و دستاش رو نوازش وارانه روی رونم میکشید و به سم.ت دی/ک/م میبرد منم
هم..کاری کردم و دستم روی رو،،نا،ی سفید.. یدش میکشیدم یا فشارشون میدادم
+بعد از اینکه شام تموم شد آجوما وسایل رو جمع کرد و اومدیم توی پذیرایی نشستیم
+حالم خیلی بد بود یوری هم از اون ور هی ک..رم میریخت پس یه فکری به ذهنم رسید!!💭💡
+خودمو بزنم به خستگی و خوابآلودگی تا بریم خونه و از د..لش در بیارم
+چندتا خمیازه کشیدم و ک،ش و قو...صی به خودم دادم بعد نسبتا بلند گفتم :
+یوری عزیزم بریم من خیلی خستم ...«
‼️پارت بعدی خیلی کوتاهه چون نصف بیشترش اسمات داره و تو پی وی میفرستم ‼️
❌پارت بعدی تا اخر اسمات داره که تو پی وی میفرستم +هنوز کامل پارت اسمات رو ننوشتم ❌
🌿عین دفعه ی پیش ویدیو میفرستم برای پارت اسمات اگر شرط ویدیو برسه پارت اسمات رو میفرستم 🌿
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
خ
م
آ
ر
ی
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
شرایط برای پارت ⁶𓍼
ɞلایک: ²³
𓇾²²کامنت :
#درخواستی
𖥻 وقتی میری خونه مامان و بابای کوک
𖥻تحریک میشن
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_بریم
_ کوک پیاده شد شد و در رو برام باز کرد و پیاده شدیم و به سمت عمارتشون حرکت کردیم وارد خونه شدیم به پدر مادرش سلام دادیم و رفتیم نشستیم و شروع کردیم به حرف زدن با مادر بعد چند مین پدر کوک تلفنش زنگ خورد و رفت بیرون عمارت و مادر کوکم رفت تو آشپزخونه تا وسایل شام رو آماده کنه منم از فرصت استفاده کردم و رفتم روی پای کوک نشستم و لب\اش\و بوس..یدم و خودمو کمی مال،وندم بهش
+عاححح... بی_ب .. نکننن .. اومم .. هدفت چیه ؟!...
_چیکار نکنم ؟ ﹙هنوزم داره خودشو روی پای کوک تکون میده ﹚
_اومم.... همینکار، باعث میشه که پنگوئنی راه بری
_خب مشکلش چیه ؟؟ ﹙سکسی وارانه ﹚
+عا*ح*ح... .. بی#ب .. پس بگوو!!.. کوچولومو می/خوای
_اومم شاید
+خواستم برم سمت لب*ش که یهو مادر صدامون کرد برای شام که یوری از روم پام بلند شد و رفت پیش مامانم و منم رفتم سر میز که پدرمم اومد و شروع کردیم به خوردن
+یوری همش پاه*ا..ش رو روی پاه*ام میکشید و دستاش رو نوازش وارانه روی رونم میکشید و به سم.ت دی/ک/م میبرد منم
هم..کاری کردم و دستم روی رو،،نا،ی سفید.. یدش میکشیدم یا فشارشون میدادم
+بعد از اینکه شام تموم شد آجوما وسایل رو جمع کرد و اومدیم توی پذیرایی نشستیم
+حالم خیلی بد بود یوری هم از اون ور هی ک..رم میریخت پس یه فکری به ذهنم رسید!!💭💡
+خودمو بزنم به خستگی و خوابآلودگی تا بریم خونه و از د..لش در بیارم
+چندتا خمیازه کشیدم و ک،ش و قو...صی به خودم دادم بعد نسبتا بلند گفتم :
+یوری عزیزم بریم من خیلی خستم ...«
‼️پارت بعدی خیلی کوتاهه چون نصف بیشترش اسمات داره و تو پی وی میفرستم ‼️
❌پارت بعدی تا اخر اسمات داره که تو پی وی میفرستم +هنوز کامل پارت اسمات رو ننوشتم ❌
🌿عین دفعه ی پیش ویدیو میفرستم برای پارت اسمات اگر شرط ویدیو برسه پارت اسمات رو میفرستم 🌿
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
خ
م
آ
ر
ی
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
شرایط برای پارت ⁶𓍼
ɞلایک: ²³
𓇾²²کامنت :
۱۴.۰k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.