غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※───
+هه...چشم هرچی تو بگی....دایون برو بیرون داری چرت و پرت میگی نمیتونم آروم باشم یه چیزی میشه
~میخوای بخاطر دختره باهام دعوا کنی؟
+فقط برو بیرون باشه؟
~اوکی.....باشه کلا میرم خدافظ
با عصبانیت میره پایین
~سانگ هو بیا یه چیزی باید بگم
¤بله
~دختره رو برش دار
¤چی؟ دختره؟
~ا/ت از سر راهمون بر دار.....بهش نزدیک شو مثل یه اسباب بازی باهاش بازی کن بعدم مثل یه تیکه آشغال پرتش کن....به خودتم خوش میگذره
اینا رو میگه و میره صدای کفشش تو کل سالن میپیچه سانگ هو هم از خدا خواسته به فکر حرفای دایون میره
_رفت؟
¤ها.....آ..آره
موقع شام:
سانگ هو چشماش به طور ضایع رو ا/ته و کوک هم که میخواد چشماشو در بیاره.
وضع عجیبیه جیمین بد بخت هم که از نگاه های جونگ کوک میترسه ▪︎ذهنش: امشب بخیر بگذره صلواتت
سانگ هو چشمش به کوک میوفته و اونم از نگاه هاش میترسه و غذاشو به سختی قورت میده
تا اینکه جیمین دست به کار میشه و پامیشه
ج: جونگ کوک یه لحظه میای این چیزه رو بهم بده
+اومدم
ج:....چته..چرا اونجوری به پسره نگاه میکنی...بدبخت نمیتونه غذاشو بخوره
+این کیه برداشتی آوردی....خیلی رو اعصابمه...فقط ببرش
ج: چرا....مگه چیکار کرده
کوک نفسشو با عصبانیت میده بیرون
+هیچی
ج: خودتم میدونی من حتی نگاه هاتو میشناسم...حواست باشه دوست خانوادگیمه
•°•°•°•°•°•°•°•
بعد از شستن ظرفا فیلم گذاشتن منم خوراکی بردم تا همه با هم بخوریم
¤ا/ت اومدی...بیا کنار من جا هست
_ممنون
+ا/ت بیا اینور
¤اینجا مگه چشه بشین
کوک یه نگاه جدی به سانگ هو میکنه
+ا/تت
همه فیلم نگاه میکردن ولی سانگ هو چص فیل خوردن ا/ت و نگاه میکرد انگار شکوفه دلش تبدیل به گل شده بود(عشقای فیک🙄
•°•°•°•°•°•°•°•
+چرا این نمیرهه؟
ج: داداش از اون راه دور آوردمش توقع داری اینوقت شب بره؟
+یعنی چی
ج: کوک تو چته این بدبخت مگه چیکار کرده
+ببین آخه از همین اول ا/ت و دید میزنه
ج: اووو قضیه ناموسیه
+شوخی ندارم...به من ربطی نداره ولی نمیتونم بزارم یه همچین کسی به ا/ت نزدیک بشه و بخواد
ج: باشه حالا......معلومه کاملا به تو ربطی نداره (خنده)
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
~میخوای بخاطر دختره باهام دعوا کنی؟
+فقط برو بیرون باشه؟
~اوکی.....باشه کلا میرم خدافظ
با عصبانیت میره پایین
~سانگ هو بیا یه چیزی باید بگم
¤بله
~دختره رو برش دار
¤چی؟ دختره؟
~ا/ت از سر راهمون بر دار.....بهش نزدیک شو مثل یه اسباب بازی باهاش بازی کن بعدم مثل یه تیکه آشغال پرتش کن....به خودتم خوش میگذره
اینا رو میگه و میره صدای کفشش تو کل سالن میپیچه سانگ هو هم از خدا خواسته به فکر حرفای دایون میره
_رفت؟
¤ها.....آ..آره
موقع شام:
سانگ هو چشماش به طور ضایع رو ا/ته و کوک هم که میخواد چشماشو در بیاره.
وضع عجیبیه جیمین بد بخت هم که از نگاه های جونگ کوک میترسه ▪︎ذهنش: امشب بخیر بگذره صلواتت
سانگ هو چشمش به کوک میوفته و اونم از نگاه هاش میترسه و غذاشو به سختی قورت میده
تا اینکه جیمین دست به کار میشه و پامیشه
ج: جونگ کوک یه لحظه میای این چیزه رو بهم بده
+اومدم
ج:....چته..چرا اونجوری به پسره نگاه میکنی...بدبخت نمیتونه غذاشو بخوره
+این کیه برداشتی آوردی....خیلی رو اعصابمه...فقط ببرش
ج: چرا....مگه چیکار کرده
کوک نفسشو با عصبانیت میده بیرون
+هیچی
ج: خودتم میدونی من حتی نگاه هاتو میشناسم...حواست باشه دوست خانوادگیمه
•°•°•°•°•°•°•°•
بعد از شستن ظرفا فیلم گذاشتن منم خوراکی بردم تا همه با هم بخوریم
¤ا/ت اومدی...بیا کنار من جا هست
_ممنون
+ا/ت بیا اینور
¤اینجا مگه چشه بشین
کوک یه نگاه جدی به سانگ هو میکنه
+ا/تت
همه فیلم نگاه میکردن ولی سانگ هو چص فیل خوردن ا/ت و نگاه میکرد انگار شکوفه دلش تبدیل به گل شده بود(عشقای فیک🙄
•°•°•°•°•°•°•°•
+چرا این نمیرهه؟
ج: داداش از اون راه دور آوردمش توقع داری اینوقت شب بره؟
+یعنی چی
ج: کوک تو چته این بدبخت مگه چیکار کرده
+ببین آخه از همین اول ا/ت و دید میزنه
ج: اووو قضیه ناموسیه
+شوخی ندارم...به من ربطی نداره ولی نمیتونم بزارم یه همچین کسی به ا/ت نزدیک بشه و بخواد
ج: باشه حالا......معلومه کاملا به تو ربطی نداره (خنده)
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
۲۸.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.