فیک معشوقه ی زیبای من ( 6 Part )
از خواب بلند شدم.
دیدم هلن ( خدمتکاره ) بالای سرمه.
اما: صبح بخیر چیزی شده؟
هلن: نه فقط منتظر بودم تا بیدار شی.
اما: چرا؟
هلن: دیروز رفته بودم بیرون. نشد باهات حرف بزنم. ولی الان تا شب وقت داریم. خیلی ازت خوشم اومده آخه.
اما: واقعا؟ اینجوریه؟
هلن: معلومه چرا نه؟
اما: نه چیزی نیست.
از روی تخت خواب بلند شدم و مرتبش کردم.
اما: منتظرم نمون. برو آشپزخونه. من بعد از اینکه صورتم رو شستم میام پیشت.
هلن: پس منتظرت میمونم;)
اما: مرسی.
لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین. گردنم بخاطر اینکه دیشب بد خوابیده بودم درد میکرد.
هلن: اومدی.!
اما: آره. راستی امروز باید چیکار کنیم؟
هلن: هرروز فقط چند تا کار انجام میدیم.
( مکث )
هلن: ببین وظایف من و تو یکیه. حالا وظایفمون چیه؟ مرتب کردن اتاق ها، غذا درست کردن و پذیرایی، مرتب کردن میز و صندلی ها برای صبحونه، ناهار، عصرونه و شام.
اما: همین؟
هلن: مهم ترین وظیفمون که خانوم خیلی روش حساسه، اینه که اگه مهمونی اومد، هرکاری که مربوط به اونه و ما باید انجام بدیم.
اما: یعنی چی؟
هلن: یعنی کوچکترین کارها. حتی اوردن یه لیوان آب براش هم بر عهده ما هست. روزایی که چند نفر مهمون میان، خیلی کارمون سخت میشه.
اما: امروز که جزو چنین روزایی نیست نه؟
هلن: نه نیست نگران نباش. ( خنده )
اما: خوبه
هلن: ولی هر سه شنبه، چند نفر میان اینجا.
اما: چرا؟
هلن: خانوم میخواد این خونه رو بفروشه. به عنوان خریدار میان خونه رو ببینن و معمولا شب هم همینجا میمونن. البته تا الان هیچکس نتونسته قیمتی که خانوم گفته رو قبول کنه.
اما: برای چی میخواد بفروشه؟
هلن: داستان طولانی داره ولی بعد از اینکه به فروش رفت، به مارسی میریم..
...
لایک
♥️😚
دیدم هلن ( خدمتکاره ) بالای سرمه.
اما: صبح بخیر چیزی شده؟
هلن: نه فقط منتظر بودم تا بیدار شی.
اما: چرا؟
هلن: دیروز رفته بودم بیرون. نشد باهات حرف بزنم. ولی الان تا شب وقت داریم. خیلی ازت خوشم اومده آخه.
اما: واقعا؟ اینجوریه؟
هلن: معلومه چرا نه؟
اما: نه چیزی نیست.
از روی تخت خواب بلند شدم و مرتبش کردم.
اما: منتظرم نمون. برو آشپزخونه. من بعد از اینکه صورتم رو شستم میام پیشت.
هلن: پس منتظرت میمونم;)
اما: مرسی.
لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین. گردنم بخاطر اینکه دیشب بد خوابیده بودم درد میکرد.
هلن: اومدی.!
اما: آره. راستی امروز باید چیکار کنیم؟
هلن: هرروز فقط چند تا کار انجام میدیم.
( مکث )
هلن: ببین وظایف من و تو یکیه. حالا وظایفمون چیه؟ مرتب کردن اتاق ها، غذا درست کردن و پذیرایی، مرتب کردن میز و صندلی ها برای صبحونه، ناهار، عصرونه و شام.
اما: همین؟
هلن: مهم ترین وظیفمون که خانوم خیلی روش حساسه، اینه که اگه مهمونی اومد، هرکاری که مربوط به اونه و ما باید انجام بدیم.
اما: یعنی چی؟
هلن: یعنی کوچکترین کارها. حتی اوردن یه لیوان آب براش هم بر عهده ما هست. روزایی که چند نفر مهمون میان، خیلی کارمون سخت میشه.
اما: امروز که جزو چنین روزایی نیست نه؟
هلن: نه نیست نگران نباش. ( خنده )
اما: خوبه
هلن: ولی هر سه شنبه، چند نفر میان اینجا.
اما: چرا؟
هلن: خانوم میخواد این خونه رو بفروشه. به عنوان خریدار میان خونه رو ببینن و معمولا شب هم همینجا میمونن. البته تا الان هیچکس نتونسته قیمتی که خانوم گفته رو قبول کنه.
اما: برای چی میخواد بفروشه؟
هلن: داستان طولانی داره ولی بعد از اینکه به فروش رفت، به مارسی میریم..
...
لایک
♥️😚
۱۹.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.