فقط خواهرو برادر بودیم پارت 69 قسمت اول
سلامممم
لطفا حمایت یادتون نره :)
چانگبین: من چانگبینم دوست چانا و لیدر بسکتبال هیونجین شما؟
فیلیکس: ببخشید فعلا ویندوزم بالا نیومده اعممم من لی فلیکس هستم .
ات: چانا ؟ جوووننن .
چان: اتتت برو پایین .
ات: مینهو بیا ما بریم پایین . دست مینهو رو گرفتم رفتیم پایین .
چان: یااا صبر چرا همتون دارید منو از شب اعصبانی میکنین؟
فیلیکس: عزیزم اروم باش !
چانگبین: عزیزممممم؟
هیون : داستانش طولانیه .
چان: تا 2 دیقه همتون پایین هستین .
ات: مینهو میشه اون گوجه هارو بهم بدی؟
مینهو: همم بیا .
چان: اههه سرم داره میترکه .
ات: به خودت فشار نیار .
چان: ات بعد صبحونه باهات کار دارم .
چانگبین: چرا همتون دارین گیج میزنین ؟
چان: میشه با ارامش صبحونه ام رو کوفت کنم؟
چانگبین: اوکی
بعد 1 ساعت
چان: مرسی چانگبین که کمکم کردی .
چانگبین: خواهش .
هیون: راستی برنامه ای که برای امروز ریختیم رو کی اجرا میکنیم؟
ات: هیچ وقت تموم شد .
فیلیکس: یعنی چی تموم شد من کلی لباس سفارش دادم .
چان: حل کردیم و تمام .
ات: حالا میتونین برین بخوابین .
مینهو: اولین نفر منم که میرم بخوابم .
فیلیکس: خوابم میاد .
هیون: من میخوام یه سر به خونه مامان بزرگم بزنم .
چانگبین: منم برم دنبال هتل بگردم .
چان: نه هیچ جا نمیری ! اینجا میمونی !
چانگبین: نمیشه که اخه زحمت میدم .
چان: بشین سر جات .
چانگبین: اوکی پس من برم یکم بخوابم .
چان: ات بیا بالا زود !
ات: اوکی .
( اتاق چان و ات)
ات: میشنوم چی میگی؟
چان:چرا اینطوری رفتار میکنی؟
ات: مث خودت دارم رفتار میکنم .
چان: من هیچ وقت اینطوری باهات رفتار نکردم ..
ات: جون خودت از وقتی که دوستت رو دیدی همش داری باهام تند رفتار میکنی!
چان: ات تو داری اشتباه برداشت میکنی!
ات: نمیخوام چیزی ازت بشنوم تنهایی میرم بیرون حق نداری دنبالم کنی . گوشیم و هندزفریم رو برداشتم و خواستم در رو باز کنم که چان از پشت کشید و چون پیراهن پوشیده بودم کل دکمه هام باز شد و نیم تنه ی سیاهم به چشم خورد کلا لباسم دست چان مونده بود .
چان: خودت کردی . مث چی کوبیدمش دیواری طوری که اه از لباش بیرون اومد .
ات: چان .
چان: بببین با اینکه میدونی دوستت دارم میری پیش اون دوستت جلو چشمم بغلش میکنی دستش رو میگیری!
ات: خب .
چان: ات گلمم ببین الان سرم داره از درد منفجر میشه .
ات: خب برو پیش اونی که بهت میگه چانا .
چان: هزار بار بهش گفتم نگه چانا ولی چیکار کنم میگه .
ات: اصلا ربطی به من نداره .
چان: دیشب همه چیز خوب پیش میرفت چیشده بهت ؟
ات: تو گفتی بودی هیچ وقت تنهام نمیذاری ولی دیشب تنهام گذاشتی و گفتی اولین کاری که میکنی میای بغلم میکنی که نکردی ولی به جاش قشنگ بهم اعصبانی شدی .
چان: ببخشید دست خودم نبود .
ات: با یه ببخشید نمیتونم ببخشمت
چان: ببوسمت ؟
ات: نه
چان: بغلت کنم؟
ات: ارعههه ولی تنها با این نمیشه !
چان: دیگه چی میخوای؟
ات: شکلات-قهوه - پاستیل- و باهام 4 شات بنوشی!
چان: گزینه سوم رو تو ظرفیت نداری که انگار یادت رفته با یع شات بیهوش شدی!
ات: خب مطمئنم بیهوش نمیشم!
چان: اوکی ولی اینو بدون که چون کم خونی ال*کل برات خیلی مضرره .
ات: عیب نداره! .
چان: اوکی حالا چی میخوای ؟
ات: باهام قشنگ بغلم میکنی و میخوابی بعد هم میریم بیرون برام قهوه - شکلات - پاستیل میخری .
چان؛ قبوله
ات: راستی بابا کجاست؟
چان: نصف شب رفت بیمارستان.
ات: اها اوکی یه چیزی بگم؟
چان: بگو .
لطفا حمایت یادتون نره :)
چانگبین: من چانگبینم دوست چانا و لیدر بسکتبال هیونجین شما؟
فیلیکس: ببخشید فعلا ویندوزم بالا نیومده اعممم من لی فلیکس هستم .
ات: چانا ؟ جوووننن .
چان: اتتت برو پایین .
ات: مینهو بیا ما بریم پایین . دست مینهو رو گرفتم رفتیم پایین .
چان: یااا صبر چرا همتون دارید منو از شب اعصبانی میکنین؟
فیلیکس: عزیزم اروم باش !
چانگبین: عزیزممممم؟
هیون : داستانش طولانیه .
چان: تا 2 دیقه همتون پایین هستین .
ات: مینهو میشه اون گوجه هارو بهم بدی؟
مینهو: همم بیا .
چان: اههه سرم داره میترکه .
ات: به خودت فشار نیار .
چان: ات بعد صبحونه باهات کار دارم .
چانگبین: چرا همتون دارین گیج میزنین ؟
چان: میشه با ارامش صبحونه ام رو کوفت کنم؟
چانگبین: اوکی
بعد 1 ساعت
چان: مرسی چانگبین که کمکم کردی .
چانگبین: خواهش .
هیون: راستی برنامه ای که برای امروز ریختیم رو کی اجرا میکنیم؟
ات: هیچ وقت تموم شد .
فیلیکس: یعنی چی تموم شد من کلی لباس سفارش دادم .
چان: حل کردیم و تمام .
ات: حالا میتونین برین بخوابین .
مینهو: اولین نفر منم که میرم بخوابم .
فیلیکس: خوابم میاد .
هیون: من میخوام یه سر به خونه مامان بزرگم بزنم .
چانگبین: منم برم دنبال هتل بگردم .
چان: نه هیچ جا نمیری ! اینجا میمونی !
چانگبین: نمیشه که اخه زحمت میدم .
چان: بشین سر جات .
چانگبین: اوکی پس من برم یکم بخوابم .
چان: ات بیا بالا زود !
ات: اوکی .
( اتاق چان و ات)
ات: میشنوم چی میگی؟
چان:چرا اینطوری رفتار میکنی؟
ات: مث خودت دارم رفتار میکنم .
چان: من هیچ وقت اینطوری باهات رفتار نکردم ..
ات: جون خودت از وقتی که دوستت رو دیدی همش داری باهام تند رفتار میکنی!
چان: ات تو داری اشتباه برداشت میکنی!
ات: نمیخوام چیزی ازت بشنوم تنهایی میرم بیرون حق نداری دنبالم کنی . گوشیم و هندزفریم رو برداشتم و خواستم در رو باز کنم که چان از پشت کشید و چون پیراهن پوشیده بودم کل دکمه هام باز شد و نیم تنه ی سیاهم به چشم خورد کلا لباسم دست چان مونده بود .
چان: خودت کردی . مث چی کوبیدمش دیواری طوری که اه از لباش بیرون اومد .
ات: چان .
چان: بببین با اینکه میدونی دوستت دارم میری پیش اون دوستت جلو چشمم بغلش میکنی دستش رو میگیری!
ات: خب .
چان: ات گلمم ببین الان سرم داره از درد منفجر میشه .
ات: خب برو پیش اونی که بهت میگه چانا .
چان: هزار بار بهش گفتم نگه چانا ولی چیکار کنم میگه .
ات: اصلا ربطی به من نداره .
چان: دیشب همه چیز خوب پیش میرفت چیشده بهت ؟
ات: تو گفتی بودی هیچ وقت تنهام نمیذاری ولی دیشب تنهام گذاشتی و گفتی اولین کاری که میکنی میای بغلم میکنی که نکردی ولی به جاش قشنگ بهم اعصبانی شدی .
چان: ببخشید دست خودم نبود .
ات: با یه ببخشید نمیتونم ببخشمت
چان: ببوسمت ؟
ات: نه
چان: بغلت کنم؟
ات: ارعههه ولی تنها با این نمیشه !
چان: دیگه چی میخوای؟
ات: شکلات-قهوه - پاستیل- و باهام 4 شات بنوشی!
چان: گزینه سوم رو تو ظرفیت نداری که انگار یادت رفته با یع شات بیهوش شدی!
ات: خب مطمئنم بیهوش نمیشم!
چان: اوکی ولی اینو بدون که چون کم خونی ال*کل برات خیلی مضرره .
ات: عیب نداره! .
چان: اوکی حالا چی میخوای ؟
ات: باهام قشنگ بغلم میکنی و میخوابی بعد هم میریم بیرون برام قهوه - شکلات - پاستیل میخری .
چان؛ قبوله
ات: راستی بابا کجاست؟
چان: نصف شب رفت بیمارستان.
ات: اها اوکی یه چیزی بگم؟
چان: بگو .
۸.۷k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.