فیک ازدواج اجباری p4
فیک ازدواج اجباری p4
ا.ت:همین ازت بر میاد دیگه دوست داری دخترا زیرت جون بدن
ته :ات گفتم بس کن
ات:بس نمیکم میخوام برم پیشه کوک
ته: کوک فکر نکنم قبولت کنه چون پچه ی من تو شکمته ات
ات:بس کن من میرم پیس کوک تو هم هیچ غلطی نمیکنی
ته: آروم شو ات برای بچه بده
ات: انقدر نگو بچه
ته: چرا وقتی بچه من توشکمته
ات: تهیونگ چرا نمیفهمی من دوست ندارم(با بغض)
تهیونگ ات رو بقل کرد که ات از بقل تهیونگ امد بیرون
ات:بزار برم پیش جونگ کوک لطفا
ته: نمیشه
ات: چرا
ته: گفتم نمیشه لباساتو بپوش بیا پایین
ته که رفت ات پاشد رفت حموم بعد رفت پایین که صبحانه بخوره
ویو کوک
الان ساعت ۱۰ صبح که من هنوز از ات خبر نداشتم که سوهو امد گفت ات رو پیدا کرده که پیشه تهیونگ خون چشمو گرفت به بادیگاردام گفتم که به تهیونگ حمله کنن
ویو ات
داشتم صبحونه میخوردم که یکی از بادیگاردای تهیونگ گفت: ارباب بهمون حمله شده
ته: کی حمله کرده
بادیگارد:جونگ کوک ارباب
ته:جونگ کوک خودم با دستای خودم میکشمت
ات:تهیونگ لطفا این کا و نکن
ته: ته دخالت نکن برو توی اتاقت
ات رفت اتاق داشت فکر فرار میکرد که ته امد
ته:اگر جونگ کوک امد بهش بگو ازم بچه داری مگرنه جونگ کوکو میکشم فهمیدی
ات:ولی
ته:ولی ندارهههه
بادیگارد: ارباب داریم شکست میخوریم
ته: بریم
.....
ا.ت:همین ازت بر میاد دیگه دوست داری دخترا زیرت جون بدن
ته :ات گفتم بس کن
ات:بس نمیکم میخوام برم پیشه کوک
ته: کوک فکر نکنم قبولت کنه چون پچه ی من تو شکمته ات
ات:بس کن من میرم پیس کوک تو هم هیچ غلطی نمیکنی
ته: آروم شو ات برای بچه بده
ات: انقدر نگو بچه
ته: چرا وقتی بچه من توشکمته
ات: تهیونگ چرا نمیفهمی من دوست ندارم(با بغض)
تهیونگ ات رو بقل کرد که ات از بقل تهیونگ امد بیرون
ات:بزار برم پیش جونگ کوک لطفا
ته: نمیشه
ات: چرا
ته: گفتم نمیشه لباساتو بپوش بیا پایین
ته که رفت ات پاشد رفت حموم بعد رفت پایین که صبحانه بخوره
ویو کوک
الان ساعت ۱۰ صبح که من هنوز از ات خبر نداشتم که سوهو امد گفت ات رو پیدا کرده که پیشه تهیونگ خون چشمو گرفت به بادیگاردام گفتم که به تهیونگ حمله کنن
ویو ات
داشتم صبحونه میخوردم که یکی از بادیگاردای تهیونگ گفت: ارباب بهمون حمله شده
ته: کی حمله کرده
بادیگارد:جونگ کوک ارباب
ته:جونگ کوک خودم با دستای خودم میکشمت
ات:تهیونگ لطفا این کا و نکن
ته: ته دخالت نکن برو توی اتاقت
ات رفت اتاق داشت فکر فرار میکرد که ته امد
ته:اگر جونگ کوک امد بهش بگو ازم بچه داری مگرنه جونگ کوکو میکشم فهمیدی
ات:ولی
ته:ولی ندارهههه
بادیگارد: ارباب داریم شکست میخوریم
ته: بریم
.....
۱.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.