آهنگ قلب من 🎼 ●Part 46●
امروز وقت دکتر داشتم نورارو گذاشتم پیش سونا و رفتم بیمارستان و دکتر بعد از چکاب بهم گفت که آزمایش خون بدم ، بعد از گذشت نیم ساعت برگشتم پیش دکتر و ازمایشم رو بهت دادم که دیدم با تعجب بهم نگاه کرد
دکتر: نابی من تازه سه ماه پیش نورارو به دنیا آوردم برات که!!!
نابی: خب مگه چیشده؟؟
دکتر: تو الان بیست روزه بارداری
نابی: هاااااا؟؟؟ یعنی چی!!!
دکتر: از شما باید پرسید سرعت تولید بچتون از سرعت نور بیشتره
نابی: پس برای همین شیرم خشک شده؟
دکتر: بله بیچاره نورا بدنیا نیومده جفت براش اومد
نابی: ولی آخه منکه دارو میخوردم
دکتر: هوففف از دست شماها
بعد از صحبت با دکتر راه افتادم سمت خونه سونا و بهش جریان رو گفتم
سونا: یااااااااااااا چطور ممکنه؟ شماها چرا انقدر زود بچه درست میکنین بیچاره نورا شاید میخواست تک فرزند باشه
نابی: وای سونا من خودمم نمیدونم چجوری شده حالا فعلا نورارو بده بهم برم پیش شوگا
سونا: باشه
نورارو برداشتم راه افتادم سمت استودیو شوگا رفتم داخل و بهش سلام کردم
نابی: سلام
شوگا: اوه سلام چیشده خانم تشریف آوردن اینجا بعد از صد سال؟
نابی: شوگا رفتم دکتر
شوگا: خب چیشد؟
نابی: من بیست روزه باردارم
شوگا: جانم!!
نابی: خودمم باورم نمیشه
شوگا: برگام!! چجوری انقدر سریع؟
نابی: باید از شما پرسید
شوگا: خب حالا اشکال نداره دوتاشون باهم بزرگ میشن
نابی: از دست تو
شوگا لبخند شیطونی زد و رفت نابی رو بغل کرد
[پرش زمانی به سه سال بعد]
نابی: نورا مواظب باش
نورا: چشم مامانی
هیومین: مامان بستنی
نابی: الان به باباتون میگم بگیره شوگا
شوگا: جانم؟
نابی: بچها بستنی میخوان
شوگا الان میرم میگیرم
به بازی بچها خیره شده بودم و شوگا هم رفت بستنی بگیره باورم نمیشد من الان یه خانواده شاد دارم اونم بعد از کلی سختی ، این نشون میده که پشت هر سختی کلی اتفاق خوب وجود داره
کپی ممنوع ❌
___________________°پایان°_____________________
امیدوارم از این فیک لذت برده باشید🎼
نظرتون درباره این فیک چیه؟؟
دکتر: نابی من تازه سه ماه پیش نورارو به دنیا آوردم برات که!!!
نابی: خب مگه چیشده؟؟
دکتر: تو الان بیست روزه بارداری
نابی: هاااااا؟؟؟ یعنی چی!!!
دکتر: از شما باید پرسید سرعت تولید بچتون از سرعت نور بیشتره
نابی: پس برای همین شیرم خشک شده؟
دکتر: بله بیچاره نورا بدنیا نیومده جفت براش اومد
نابی: ولی آخه منکه دارو میخوردم
دکتر: هوففف از دست شماها
بعد از صحبت با دکتر راه افتادم سمت خونه سونا و بهش جریان رو گفتم
سونا: یااااااااااااا چطور ممکنه؟ شماها چرا انقدر زود بچه درست میکنین بیچاره نورا شاید میخواست تک فرزند باشه
نابی: وای سونا من خودمم نمیدونم چجوری شده حالا فعلا نورارو بده بهم برم پیش شوگا
سونا: باشه
نورارو برداشتم راه افتادم سمت استودیو شوگا رفتم داخل و بهش سلام کردم
نابی: سلام
شوگا: اوه سلام چیشده خانم تشریف آوردن اینجا بعد از صد سال؟
نابی: شوگا رفتم دکتر
شوگا: خب چیشد؟
نابی: من بیست روزه باردارم
شوگا: جانم!!
نابی: خودمم باورم نمیشه
شوگا: برگام!! چجوری انقدر سریع؟
نابی: باید از شما پرسید
شوگا: خب حالا اشکال نداره دوتاشون باهم بزرگ میشن
نابی: از دست تو
شوگا لبخند شیطونی زد و رفت نابی رو بغل کرد
[پرش زمانی به سه سال بعد]
نابی: نورا مواظب باش
نورا: چشم مامانی
هیومین: مامان بستنی
نابی: الان به باباتون میگم بگیره شوگا
شوگا: جانم؟
نابی: بچها بستنی میخوان
شوگا الان میرم میگیرم
به بازی بچها خیره شده بودم و شوگا هم رفت بستنی بگیره باورم نمیشد من الان یه خانواده شاد دارم اونم بعد از کلی سختی ، این نشون میده که پشت هر سختی کلی اتفاق خوب وجود داره
کپی ممنوع ❌
___________________°پایان°_____________________
امیدوارم از این فیک لذت برده باشید🎼
نظرتون درباره این فیک چیه؟؟
۱۹۵.۰k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.