پارت اخر ۲ پارتی شوگولییییی....

(my boyfriend)
از پشت سر همراهیش میکردم تا رسیدیم به مکان مورد نظر
_:خب حالا میتونی چشماتو باز کنی
ویو ا.ت
وقتی چشمامو باز کردم با ذوق برگشتم سمت شوگا و محکم بغلش کردم
یه جای کوچیک ساحلو تزئین کرده بود با دو تا از گلایی ک خیلی دوستشون دارم
_:ا.ت
با صداش برگشتم
+:جانم عزیزم
وقتی برگشتم دیدم ک زانو زده تعجب کردم
_:من خیلی وقته ک میخواستم بهت بگم
ما ۳ سال از زندگیمونو کنار هم گذروندم با همه ی بدیا و خوبیا حالا میشه این کنار هم موندنو ابدیش کنیم؟ با من ازدواج میکنی؟
+:معلومه که آرههههه
بلند شد انگشت رو کرد تو دستمو
اروم بهم نزدیک شدو فاصلمونو کم کرد
(اهم😐)
ازم جدا شد و بغلم کرد تو هوا چرخوندم صدای خنده هامون
گوش آسمونو کر کرده بود
_:قول میدم برات بهترین همدم و کسی باشم ک بهش تکیه میکنی
+:منم بهت قول میدم ک تا لحظه ی آخر زندگیم پیشت بمونمو در هر شرایطی کنارت بمونم
_:دوست دارم
+:ولی من عاشقتم
.............
+:بله و این بود داستان زندگی منو بابات
×:اومااا یعنی منم میتونم یکیو مثل بابایی پیدا کنم؟
_:البته که نه مرد مث من کم هست
+:ساکت!
×:آپا میدونسی من خیلی دوستت دارم
_:منم همینطور پرنسس
+:ییاااا پس من چیی؟
_:تورو هم دوست دارم بیبی
.............
"the and"
.........................
اگ خوب بود لایک پیلیززززز 🥺💖