White Rose 🤍 ⁴¹

تهیونگ: بچه ها میشه من اچا رو ببرم خونه خواهش
ات: نمیدونم باید از کوک اجازه بگیرم
عزیزم اجازه میدی؟
کوک: نمیدونم اگه بچم رو نمیکشه باشه
تهیونگ: یااااا جئون جونگ کوک
کوک: 😂
اچا: اخجوووون امشب میام خونت عمو تا تا پی اس بازی کنیممم
کوک: خب دیگه بریم
ات ویو]
با کوک رفتیم نشستیم تو ماشین
تهیونگ داهیون رو برد برسونه خونه
ات: جونگ کوک بکش پایین
کوک: میخوای بخوری
ات : خاک تو سرت شیشه ی ماشین رو گفتم
کوک: منم هوا رو گفتم 😂
ات: 😂
کوک: 😂
کوک ویو]
رسیدیم خونه
کوک: ات قهوه میخوری؟
ات: اره عزیزم می خورم
کوک: ات
ات:جانم؟
کوک: تلخ یا شیرین
ات: تلخ
کوک شروع کرد به درست کردن قهوه
ات درحالی که بهم نگاه میکرد: چه حسی داری زنت منم؟
کوک: اعتماد به نفست داره پشت بوم راه میره
ات: اره فرستامش پشت بوم تا چشت دراد
کوک: زبون دراز 😂
ات: کوک میگم مهد کودک اچا بهم زنگ زد گفت باید پدر و مادر بیاد مهد کودک
کوک :چرا؟
ات: جلسس
کوک : کی؟
ات : فردا... میای؟
کوک: اره عزیزم میام
(راوی اول: با عرض پوزش راوی دومتون یکم شوخ تشریف دارن پارتای طنز رو مینویسن 😂)