پارت هجدهم
هانول:)
توی اتاقم مشغول طراحی همون لباس شدم داشتم اندازه گیری میکردم یه اهنگ هم واسه خودم گذاشته بودم که یکی بدون در زدن اومد تو
جونگ سو :..هااااانول
که یه متر پردیم
هانول:هانول و مرض پسره گاو ترسیدم
جونگ سو:…چیکار میکنی
هانول :..به تو چه
جونگ سو:…ها داری لباس میدوزی
هانول:..اره
جونگ سو :…اه خوبه
هانول:…باز چی شده چی میخواهی
جونگ سو:..چیزه میخواستم بگم فردا مرخصی گرفتم گفتم برم طبیعت به چند تا دوستام هم گفتم
هانول:..خو به سلامت
جونگ سو:..هانول دیگه منظورم اینه تو ام میایی
هانول:…جونگ سو اصلا حال ندارم
جونگ سو :…لطفا
ها کارشو نگا…..داره مظلوم نگام میکنه
جونگ سو:…لطفا پلیز (به انگلیسی)
هانول:…باشه بابا
(که پرید بغلم یه بوس از گونه ام گرفت منم خندیدم)
هانول :..خو کجا بریم
جونگ سو:..جنگل به خورده فکرمونو آزاد کنیم
هانول:..باش کیا هستن
جونگ سو:..البته ریوجین هم است یه چند تا دیگه دوستام هستن اگه ببینیش سوپرایز میشی
هانول:..خوو والا کنجکاو شدم این دوستات کیه که قراره من سوپرایز بشم
جونگ سو :..بماند فردا میبینیش شب بخیر
هانول:..شبت بخیر
(فردا صبح بیدار شدم لباسامو پوشیدم جونگ سو که هم قبل من آماده بود چه عجب
(عکسشو بالا گذاشتم )
سونگ هو::..بچه ها دارید میرید مراقب خودت باشید
جونگ سو:..باشع بابا
هانول:..چشم دایی
(وسط جنگل بودیم یه رودخانه بزرگی داشت جونگ سو هم نشسته بود داشت با اون سوتش صدای اردک در میاورد )
هانول :..مگه قرار نبود یکم فکرمونو آزاد کنیم الان اومدیم شکار اردک
جونگ سو:..خو شکار کردن باعث میشه آدم فکرش ازاد شه
هانول؛…تو دیوونه ای این سوتت خیلی رو مخه بس کن دیگه
جونگ سو :..نه من باید اردک رو پیدا کنم بعدش کباب میکنیم
(دوباره شروع کرد اوففف خسته شدم از دست این گاو )
جونگ سو:..اوو اومدن
(پشت سرمو نگاه کردم دیدم ریوجین سو بین و یه آدم دیگه بود رو کردم به جونگ سو )
هانول:.. قرار بود اومدن اینا سوپرایز شم اینا اینجا چیکار میکنن اون مَرده کیه
جونگ سو :..الان میاد خودشو معرفی کنه
هانول:…احمقی تو
جونگ سو:..خوش اومدین
ریوجین پرید بغلش
ریوجین :..سلام وای چه جای خوبیه
سوبین :..سلام
هانول:..سلام
جونگ سو:..خو اینجا جایی که آدم فکرش آزاد میشه واسه تو هم خوبه سو بین راحت باش
ها راستی هانول اینم آقای گونگ یو است
یه بلاگر معروفه تحقیق کننده در مورد غذا
هانول:..هان از دیدنتون خوشحالم
گونگ یو:..ممنون منم همینطور اسمتون چقدر بهتون میاد
هانول:..ممنون
(جونگ سو کشیدم سمت خودم)
هانول:..این دو معروف اینجا چیکار میکنن هان
جونگ سو:..سو بین که باهاش دوست شدم آوردمش اینجا یه خورده راحت شه
و اون گونگ یو
رو بخاطر رستوران دایی اوردم اصلا این چند روز مشتری نمیاد بخاطر همین آوردمش اینجا
جونگ سو:..خو من میخوام اردک شکار کنم اونم با این سوت
(که دوباره جونگ سو شروع کرد به سوت زدن )
ریوجین :…این سوت چقدر باحاله
هانول:..اره اصلا بدون این سوت اینجا نمیاد
گونگ یو :..بزار من امتحانش کنم
ها اینم شروع کرد
گونگ یو:..خیلی با حاله آدم نخواسته اتوماتیک سرشو جلو عقب میبره
این سوت خیلی فوق العادست
(همینجوری داشت جلوه میرفت)
توی اتاقم مشغول طراحی همون لباس شدم داشتم اندازه گیری میکردم یه اهنگ هم واسه خودم گذاشته بودم که یکی بدون در زدن اومد تو
جونگ سو :..هااااانول
که یه متر پردیم
هانول:هانول و مرض پسره گاو ترسیدم
جونگ سو:…چیکار میکنی
هانول :..به تو چه
جونگ سو:…ها داری لباس میدوزی
هانول:..اره
جونگ سو :…اه خوبه
هانول:…باز چی شده چی میخواهی
جونگ سو:..چیزه میخواستم بگم فردا مرخصی گرفتم گفتم برم طبیعت به چند تا دوستام هم گفتم
هانول:..خو به سلامت
جونگ سو:..هانول دیگه منظورم اینه تو ام میایی
هانول:…جونگ سو اصلا حال ندارم
جونگ سو :…لطفا
ها کارشو نگا…..داره مظلوم نگام میکنه
جونگ سو:…لطفا پلیز (به انگلیسی)
هانول:…باشه بابا
(که پرید بغلم یه بوس از گونه ام گرفت منم خندیدم)
هانول :..خو کجا بریم
جونگ سو:..جنگل به خورده فکرمونو آزاد کنیم
هانول:..باش کیا هستن
جونگ سو:..البته ریوجین هم است یه چند تا دیگه دوستام هستن اگه ببینیش سوپرایز میشی
هانول:..خوو والا کنجکاو شدم این دوستات کیه که قراره من سوپرایز بشم
جونگ سو :..بماند فردا میبینیش شب بخیر
هانول:..شبت بخیر
(فردا صبح بیدار شدم لباسامو پوشیدم جونگ سو که هم قبل من آماده بود چه عجب
(عکسشو بالا گذاشتم )
سونگ هو::..بچه ها دارید میرید مراقب خودت باشید
جونگ سو:..باشع بابا
هانول:..چشم دایی
(وسط جنگل بودیم یه رودخانه بزرگی داشت جونگ سو هم نشسته بود داشت با اون سوتش صدای اردک در میاورد )
هانول :..مگه قرار نبود یکم فکرمونو آزاد کنیم الان اومدیم شکار اردک
جونگ سو:..خو شکار کردن باعث میشه آدم فکرش ازاد شه
هانول؛…تو دیوونه ای این سوتت خیلی رو مخه بس کن دیگه
جونگ سو :..نه من باید اردک رو پیدا کنم بعدش کباب میکنیم
(دوباره شروع کرد اوففف خسته شدم از دست این گاو )
جونگ سو:..اوو اومدن
(پشت سرمو نگاه کردم دیدم ریوجین سو بین و یه آدم دیگه بود رو کردم به جونگ سو )
هانول:.. قرار بود اومدن اینا سوپرایز شم اینا اینجا چیکار میکنن اون مَرده کیه
جونگ سو :..الان میاد خودشو معرفی کنه
هانول:…احمقی تو
جونگ سو:..خوش اومدین
ریوجین پرید بغلش
ریوجین :..سلام وای چه جای خوبیه
سوبین :..سلام
هانول:..سلام
جونگ سو:..خو اینجا جایی که آدم فکرش آزاد میشه واسه تو هم خوبه سو بین راحت باش
ها راستی هانول اینم آقای گونگ یو است
یه بلاگر معروفه تحقیق کننده در مورد غذا
هانول:..هان از دیدنتون خوشحالم
گونگ یو:..ممنون منم همینطور اسمتون چقدر بهتون میاد
هانول:..ممنون
(جونگ سو کشیدم سمت خودم)
هانول:..این دو معروف اینجا چیکار میکنن هان
جونگ سو:..سو بین که باهاش دوست شدم آوردمش اینجا یه خورده راحت شه
و اون گونگ یو
رو بخاطر رستوران دایی اوردم اصلا این چند روز مشتری نمیاد بخاطر همین آوردمش اینجا
جونگ سو:..خو من میخوام اردک شکار کنم اونم با این سوت
(که دوباره جونگ سو شروع کرد به سوت زدن )
ریوجین :…این سوت چقدر باحاله
هانول:..اره اصلا بدون این سوت اینجا نمیاد
گونگ یو :..بزار من امتحانش کنم
ها اینم شروع کرد
گونگ یو:..خیلی با حاله آدم نخواسته اتوماتیک سرشو جلو عقب میبره
این سوت خیلی فوق العادست
(همینجوری داشت جلوه میرفت)
۴۴۵
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.