پارت ۳
از زبان ات:
از عمارت رفت بیرون و در اتاق رو روم قفل کرد.
ظهر شده بود و خدمتکارش اومد تواتاق تا بهم غذا بده (علامت خدمتکاره&)
_آهای میشه کمکم کنی من از اینجا برم بیرون قول میدم بهت پول خوبی بدم
&متاسفم خانم من کاری از دستم برنمیاد
اعصابم خورد بود بلند شدم بالشت رو برداشتم و گرفتم جلو دهن خدمتکارش و اونقدر فشار دادم تا خفه شد و مرد سریع از عمارت زدم بیرون دوییدم تو حیاطش دیدم ک یعالمه نگهبان داره واسه همین از در پشتی فرار کردم داشتم میرفتم ک دیدم تهیونگ با ماشینش پیچید جلوم وقتی دید داشتم فرار میکردم اعصابش خورد بود برا همین موهام رو گرفت و منو برد تو و انداخت منو تو زیر زمین و با کمربندش یعالمه کتکم زد.
+دختره آشغال فکر کردی میتونی از دستم در بری الان ک گرفتم همینجا به فاکت دادم میفهمی ینی چی
اومد و همونجا تو زیرزمین لباسام رو در آورد خماری چشماش رو احساس میکردم اول لبام رو محکم بوسید و بعد خیلی خشن کارش رو شروع کرد جوری ک داشتم جر میخوردم اون شب خیلی با بقیه شبایی ک باهام اون کارارو میکرد فرق داشت...
بعد چند ساعت ک همونجوری داشت ب کارش ادامه میداد:
_تهیونگ
+جانم بیبی
_میشه تمومش کنی من همین الانشم دوستت دارم (الکی میگه)
+واقعا؟؟
_خب...آره
(حدس بزنید ات چی تو کلشه😂)
از عمارت رفت بیرون و در اتاق رو روم قفل کرد.
ظهر شده بود و خدمتکارش اومد تواتاق تا بهم غذا بده (علامت خدمتکاره&)
_آهای میشه کمکم کنی من از اینجا برم بیرون قول میدم بهت پول خوبی بدم
&متاسفم خانم من کاری از دستم برنمیاد
اعصابم خورد بود بلند شدم بالشت رو برداشتم و گرفتم جلو دهن خدمتکارش و اونقدر فشار دادم تا خفه شد و مرد سریع از عمارت زدم بیرون دوییدم تو حیاطش دیدم ک یعالمه نگهبان داره واسه همین از در پشتی فرار کردم داشتم میرفتم ک دیدم تهیونگ با ماشینش پیچید جلوم وقتی دید داشتم فرار میکردم اعصابش خورد بود برا همین موهام رو گرفت و منو برد تو و انداخت منو تو زیر زمین و با کمربندش یعالمه کتکم زد.
+دختره آشغال فکر کردی میتونی از دستم در بری الان ک گرفتم همینجا به فاکت دادم میفهمی ینی چی
اومد و همونجا تو زیرزمین لباسام رو در آورد خماری چشماش رو احساس میکردم اول لبام رو محکم بوسید و بعد خیلی خشن کارش رو شروع کرد جوری ک داشتم جر میخوردم اون شب خیلی با بقیه شبایی ک باهام اون کارارو میکرد فرق داشت...
بعد چند ساعت ک همونجوری داشت ب کارش ادامه میداد:
_تهیونگ
+جانم بیبی
_میشه تمومش کنی من همین الانشم دوستت دارم (الکی میگه)
+واقعا؟؟
_خب...آره
(حدس بزنید ات چی تو کلشه😂)
۱۲.۱k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.