پارت« 7» دریای خاموش
پارت« 7» دریای خاموش
رفتم نشستم رو کاناپه
هه جین: اقای پارک چی شده
نویسنده پارک: فکر نکنم بتونم این و بتون رو ادامه بدم
هه جین: چی اخه چرا خیلی ها وبتون تون رو دوست دارن
نویسنده پارک: میدونم ولی یه اتفاقی افتاده که خیلی ذهنمو درگیر کرده و هیچی نمیاد تو ذهنم تا بتونم بنویسم
هه جین: موضوع رو بهم بگین تمام تلاشم رو میکنم تا حلش کنم
نویسنده پارک :اخه چه جوری میخوای کمکم کنی
هه جین: حالا شما مشکلتونو بگین
نویسنده پارک: مشکل دوست دخترمه
هه جین :چی
نویسنده پارک: یه یک هفته ای میشه که ازش خبری ندارم اول فکر کردم برمی گرده ولی برنگشت
هه جین: یکم فکر کردم بااین وضعیت که نویسنده داره عمرا میتونست و بتون بنویسه
نویسنده پارک شما وبتون رو بنویسید من دست دخترتو نو پیدا میکنم
نویسنده پارک :اگه نتونستی چی
هه جین: میتونم
نویسنده پارک :باشه قبوله
ده دقیقه بعد
یه ماشین گرفتم رفتم برج نامسان اخه نویسنده گفت معمولا میره اونجا
یونگ مین:
تهیه کننده نام از عصر تا حالا نیومده بود یه حس بدی داشتم
زنگ زدم بهش
یونگ مین: خانم هه جین کجایین مشکل نویسنده پارک حل شد
هه جین :راستش دارم میرم برج نامسان
یونگ مین: اونجا چرا
هه جین: اخه دوس
یونگ مین: الو تهیهکننده نام
قط شد
یه دفع صدای بارون اومدن شدید بود نمیدونم چرا اینقدر نگران تهیهکننده نام بودم
کتم رو برداش زدم بیرون از شرکت سوار ماشینم شدم رفتم طرف برج نامسان
رفتم نشستم رو کاناپه
هه جین: اقای پارک چی شده
نویسنده پارک: فکر نکنم بتونم این و بتون رو ادامه بدم
هه جین: چی اخه چرا خیلی ها وبتون تون رو دوست دارن
نویسنده پارک: میدونم ولی یه اتفاقی افتاده که خیلی ذهنمو درگیر کرده و هیچی نمیاد تو ذهنم تا بتونم بنویسم
هه جین: موضوع رو بهم بگین تمام تلاشم رو میکنم تا حلش کنم
نویسنده پارک :اخه چه جوری میخوای کمکم کنی
هه جین: حالا شما مشکلتونو بگین
نویسنده پارک: مشکل دوست دخترمه
هه جین :چی
نویسنده پارک: یه یک هفته ای میشه که ازش خبری ندارم اول فکر کردم برمی گرده ولی برنگشت
هه جین: یکم فکر کردم بااین وضعیت که نویسنده داره عمرا میتونست و بتون بنویسه
نویسنده پارک شما وبتون رو بنویسید من دست دخترتو نو پیدا میکنم
نویسنده پارک :اگه نتونستی چی
هه جین: میتونم
نویسنده پارک :باشه قبوله
ده دقیقه بعد
یه ماشین گرفتم رفتم برج نامسان اخه نویسنده گفت معمولا میره اونجا
یونگ مین:
تهیه کننده نام از عصر تا حالا نیومده بود یه حس بدی داشتم
زنگ زدم بهش
یونگ مین: خانم هه جین کجایین مشکل نویسنده پارک حل شد
هه جین :راستش دارم میرم برج نامسان
یونگ مین: اونجا چرا
هه جین: اخه دوس
یونگ مین: الو تهیهکننده نام
قط شد
یه دفع صدای بارون اومدن شدید بود نمیدونم چرا اینقدر نگران تهیهکننده نام بودم
کتم رو برداش زدم بیرون از شرکت سوار ماشینم شدم رفتم طرف برج نامسان
۳۸.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.