وقتی... خیانت کرد اما ... p ¹²
هیچ کس نفهمید دل چقدر حساسه
تا وقتی اینکه دل خودش شکست !
من آرزویی بود دست نیافتنی و تو گلی بودی غیر یافتنی !
" ات" jk
" جونگکوک؟" a,t
" شما همو میشناسید؟" Seo
"تو کی باشی ؟" jk
" دوست پسرش و شما؟" seo
" من؟ منم دوست پسر سابقش:)" jk
" بس کن از زندگیم برو بیرون " a,t
" چرا *سکسکه* اون بمونه من برم؟" jk
"مرتیکه بفهم چی میگی " seo
" تو هیچی نگو من با ات بودم ، ات با این خوشحالی ؟" jk
" جونگکوک.." a,t
" روی شونه این میخوابی؟
میزاری موهات و واست ببافه ؟
شبا پناهت باشه صبح ها سپرت ؟"
" تو زن داری اینو بفهم " a,t
" دارم *سکسکه* اما قلب لعنتیم پیش تو گیر کرده " jk
" ۵ ساله گذشته اینو بفهمممم *بغض*" a,t
"اما تو نفهمیدی ۵ ساله شبا تو آتیش میخوابم
صبحا با خاکسترش زندگی میکنم :)" jk
" مرتیکه چی میگی ات مال تو نیست بفهم " seo
" پس مال توعه عوضی ؟" jk
" آره مشکلی داری بگو تا حلش کنم" seo
"مشکلم اینه لیاقت تو فرشته ای مثل ات نیست!" jk
دیگه از حرص نمی تونست چیزی بگه
شاید حقش این بود مشتی که از حرص و نفرت پر شده بود و توی دهنش بکوبه!
رفتی باشه
اما اومدنت ممکن نیست ، من خاکستر های قلبم و واسه زندگی نیاز دارم
شاید زدن کسی که الان مالک اون لب های آلبالویی و قشنگه آرامش زیادی بهش میداد!
اینطوری بهتر نیست اسمش و کنارش بنویسم هر کدوم راحت تره بگید
در ضمن کامنتا خیلی کم شده🥲🚬
تا وقتی اینکه دل خودش شکست !
من آرزویی بود دست نیافتنی و تو گلی بودی غیر یافتنی !
" ات" jk
" جونگکوک؟" a,t
" شما همو میشناسید؟" Seo
"تو کی باشی ؟" jk
" دوست پسرش و شما؟" seo
" من؟ منم دوست پسر سابقش:)" jk
" بس کن از زندگیم برو بیرون " a,t
" چرا *سکسکه* اون بمونه من برم؟" jk
"مرتیکه بفهم چی میگی " seo
" تو هیچی نگو من با ات بودم ، ات با این خوشحالی ؟" jk
" جونگکوک.." a,t
" روی شونه این میخوابی؟
میزاری موهات و واست ببافه ؟
شبا پناهت باشه صبح ها سپرت ؟"
" تو زن داری اینو بفهم " a,t
" دارم *سکسکه* اما قلب لعنتیم پیش تو گیر کرده " jk
" ۵ ساله گذشته اینو بفهمممم *بغض*" a,t
"اما تو نفهمیدی ۵ ساله شبا تو آتیش میخوابم
صبحا با خاکسترش زندگی میکنم :)" jk
" مرتیکه چی میگی ات مال تو نیست بفهم " seo
" پس مال توعه عوضی ؟" jk
" آره مشکلی داری بگو تا حلش کنم" seo
"مشکلم اینه لیاقت تو فرشته ای مثل ات نیست!" jk
دیگه از حرص نمی تونست چیزی بگه
شاید حقش این بود مشتی که از حرص و نفرت پر شده بود و توی دهنش بکوبه!
رفتی باشه
اما اومدنت ممکن نیست ، من خاکستر های قلبم و واسه زندگی نیاز دارم
شاید زدن کسی که الان مالک اون لب های آلبالویی و قشنگه آرامش زیادی بهش میداد!
اینطوری بهتر نیست اسمش و کنارش بنویسم هر کدوم راحت تره بگید
در ضمن کامنتا خیلی کم شده🥲🚬
۳۹.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.