فیک تهیونگ پارت 3
+الو بله؟
هسو:یااا دختره خر هنو خابی
+اول از همع خر خدتی دوم مگع ساعت چندع؟
هسو:دو بعد از ظهر
+چیییییییی
جودا
بلند شدم که پام به تخت گیر کدر با سر اوفتادم پایین
+آخخخخ
هسو:چیشد؟
+هیچی افتادم
هسو:باو شوخی کردم ساعت نه صبحع
+چییی دختره الاغ انتر
هسو:😂😂😂حقته
+خب حالا برا چی زنگیدی؟
هسو:تا دوساعت دیگ آماده شو بریم شهر خرید کنیم خسته شدم
+اوک اوک
(هسو دوست صمیمی جوداس و اونا با فوش بهم ابراز علاقه میکنن😂)
(یک ساعت و نیم بعد)
جودا
خب لباسامو پوشیدم و حمومم که رفتم و دوش گرفتم...
صدای زنگ در اومد هسو بود...
هسو:بریم؟
+اوک بریم
(بعد خرید)
+خب بای
هسو:گود بای الاغ
+هر انتر😂😐
جودا
حوصله خونه رو نداشتم پس رفتم پارک که از شانس من تهیونگ اونجا بود
=عااا سلام خانم جودا
+سلام
=خب راستش من میخواستم در مورد چیزی باهاتون حرف بزنم
که گوشیش زنگ خورد و جواب داد که یه دفه بلند. د زیر گریه
+چی...چیزی شده
=مامانم مامانم
= مامانننننننننم مریض شده میگن خعلی بده
+کدوم بیمارستان؟
= بیمارستانه(....) (گریه)
جودا
تاکسی گرفتم و مارو برد اونجا
پیاده شدم و کرایه رو حساب کردم وایی این پسره کجا رفت؟
رفتم اونجا و پرسیدم مادرشو کجا بردن و بهم گفتن اتاق(...)
رفتم اونجا تهی.....
هسو:یااا دختره خر هنو خابی
+اول از همع خر خدتی دوم مگع ساعت چندع؟
هسو:دو بعد از ظهر
+چیییییییی
جودا
بلند شدم که پام به تخت گیر کدر با سر اوفتادم پایین
+آخخخخ
هسو:چیشد؟
+هیچی افتادم
هسو:باو شوخی کردم ساعت نه صبحع
+چییی دختره الاغ انتر
هسو:😂😂😂حقته
+خب حالا برا چی زنگیدی؟
هسو:تا دوساعت دیگ آماده شو بریم شهر خرید کنیم خسته شدم
+اوک اوک
(هسو دوست صمیمی جوداس و اونا با فوش بهم ابراز علاقه میکنن😂)
(یک ساعت و نیم بعد)
جودا
خب لباسامو پوشیدم و حمومم که رفتم و دوش گرفتم...
صدای زنگ در اومد هسو بود...
هسو:بریم؟
+اوک بریم
(بعد خرید)
+خب بای
هسو:گود بای الاغ
+هر انتر😂😐
جودا
حوصله خونه رو نداشتم پس رفتم پارک که از شانس من تهیونگ اونجا بود
=عااا سلام خانم جودا
+سلام
=خب راستش من میخواستم در مورد چیزی باهاتون حرف بزنم
که گوشیش زنگ خورد و جواب داد که یه دفه بلند. د زیر گریه
+چی...چیزی شده
=مامانم مامانم
= مامانننننننننم مریض شده میگن خعلی بده
+کدوم بیمارستان؟
= بیمارستانه(....) (گریه)
جودا
تاکسی گرفتم و مارو برد اونجا
پیاده شدم و کرایه رو حساب کردم وایی این پسره کجا رفت؟
رفتم اونجا و پرسیدم مادرشو کجا بردن و بهم گفتن اتاق(...)
رفتم اونجا تهی.....
۴۲.۹k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.