پارت29
#پارت29
#افسونگر
- داریم می ریم خونه من ...
سر جام توقف کردم ... با چشمای گشاد شده گفتم:
- چی؟!!!!
- همین که شنیدی ...
بعد بی توجه به من دستم رو گرفت و با قدرت کشید ... داد کشیدم:
- من با تو هیچ جا نمی یام !
- دختر تو برای چی اینقدر سرکشی می کنی؟ هیچ چیز بدی در انتظارت نیست ... خیالت
راحت باشه ...
- برای چی من باید بیام خونه تو؟ من نمی یام ...
- پس کجا می خوای بری؟ هان؟ دیگه خونه ای نداری ...
- حاضرم تو خیابون بخوابم ... اما تو خونه تو نمی یام ...
منو هول داد تو ماشینش و در رو بست شروع کردم به جفتک انداختن خواستم در رو باز کنم
که سریع سوار شد و در ها رو قفل کرد ... جیغ کشیدم:
- مگه کری؟ من با تو هیچ جا نمی یام ...
- باید بیای ... چون نمی تونم اجازه بدم دختر خونده ام تو خیابون بخوابه و هر کس و نا کسی
بهش تعرض کنه ...
با چشمای گرد شده نگاش کردم ... این مرتیکه چی می گفت؟!! جدی جدی باورش شده بابای
منه؟ ماشینش رو راه انداخت و گفت:
- اینجوری نگاه نکن ... من از امروز پدر خونده توام ... کم کم این قضیه رو می پذیری ...
قبول کن که بهتر از آواره شدن تو خیابونه! قرارمون هم اینه ... هر موقع
احساس خطر از جانب من کردی ... با این موبایل ...
#افسونگر
- داریم می ریم خونه من ...
سر جام توقف کردم ... با چشمای گشاد شده گفتم:
- چی؟!!!!
- همین که شنیدی ...
بعد بی توجه به من دستم رو گرفت و با قدرت کشید ... داد کشیدم:
- من با تو هیچ جا نمی یام !
- دختر تو برای چی اینقدر سرکشی می کنی؟ هیچ چیز بدی در انتظارت نیست ... خیالت
راحت باشه ...
- برای چی من باید بیام خونه تو؟ من نمی یام ...
- پس کجا می خوای بری؟ هان؟ دیگه خونه ای نداری ...
- حاضرم تو خیابون بخوابم ... اما تو خونه تو نمی یام ...
منو هول داد تو ماشینش و در رو بست شروع کردم به جفتک انداختن خواستم در رو باز کنم
که سریع سوار شد و در ها رو قفل کرد ... جیغ کشیدم:
- مگه کری؟ من با تو هیچ جا نمی یام ...
- باید بیای ... چون نمی تونم اجازه بدم دختر خونده ام تو خیابون بخوابه و هر کس و نا کسی
بهش تعرض کنه ...
با چشمای گرد شده نگاش کردم ... این مرتیکه چی می گفت؟!! جدی جدی باورش شده بابای
منه؟ ماشینش رو راه انداخت و گفت:
- اینجوری نگاه نکن ... من از امروز پدر خونده توام ... کم کم این قضیه رو می پذیری ...
قبول کن که بهتر از آواره شدن تو خیابونه! قرارمون هم اینه ... هر موقع
احساس خطر از جانب من کردی ... با این موبایل ...
۳.۵k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.