عشقتصادفی

#عشق_تصادفی
p.10

ویو کوک 

مچ دستش رو گرفتم و تا خواستم بلندش کنم دیدم بیهوش شد و افتاد 

من و تهیونگ مات و مبهوت داشتیم نگاهش میکردیم که جیمین هم اومد و اون هم همین طوری وایستاد و خشکش زد 

هر سه تا مون همین طوری داشتیم نگاه میکردیم و مه جا ساکت بود که جیمین سکوت بینمون رو شکست 

جیمین:این   این ا.ت (با لکنت) 

من هم به نشانه تایید سر تکون دادم 

جیمین سر به زانو نشست و مو های جلوی صورتش رو کنار زد 

ویو جیمین 

رفتم سمت راهروی اول چون با تهیونگ کار داشتم 

که توی راه صدای تهیونگ میاد که داره داد میزنه 

من هم سریع رفتم سمت صدا که دیدم تهیونگ و کوک خشکشون زده و دارن زمین رو نگاه میکنن 

من هم سریع رفتم سمت اونا من هم با دیدن ا.ت که اون جا افتاده بود خشکم زد تا چند لحظه همین طوری ا.ت رو نگاه میکردیم که من گفتم : این این ا.ت 

کوک هم به نشانه تایید سرش رو تکون داد 

بعد من هم سر یه زانو نشستم و مو های روی صورتش رو زدم کنار و دیدم اره خودشه این ا.تِ 

تهیونگ اومد جلو و من رو زد کنار ا.ت رو بلند کرد و برد به سمت اتاقش کوک هم عصای ا.ت رو برد 

____________________________


لایک نمیکنید همین هم از سرتون زیاد 


(نویسنده رد داده)
دیدگاه ها (۳)

#عشق_تصادفی ادامه پارت ده ویو کوک تهیونگ اون رو بلند کرد و ب...

#عشق_تصادفی p.9 ...

ده تایی شدیم لی لی لی لی ❤❤💃💃❤❤شب شب شعر و شوره شب شب ماه و ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط