DOCTORS OF GONGILL🥼part 65
شد و یونگی با لباس ابی کم رنگ مخصوص عملش، بیرون امد. سر بندش را باز کرد و جلوی
جی هیون روی زمین نشست.
جی هیون با دیدن یونگی لبخند بی حالی زد و زمزمه کرد: سونبه.
یونگی لبخند دلگرم کننده ای زد و گفت: کارت خوب بود.
جی هیون با شنیدن این حرف زد زیر گریه.
یونگی با تعجب پرسید: چرا گریه میکنی؟!
جی هیون بین گریه اش بریده بریده گفت: این... گریه ی... خوشحالی... عه.
یونگی خنده ی لثه نمایی به گریه ی جی هیون کرد و بدون توجه به روپوش خونی اش، او را
در اغوش کشید. ارام پشتش ضربه میزد و میگفت: کارت خوب بود... خیلی خوب...
جی هیون با شدت گریه میکرد و به لباس یونگی چنگ میزد.
میدانست بعدا به خاطر این کارش قرار است سرزنش یا حتی اخراج شود اما خیلی خوشحال
بود که توانسته است ان بیمار را نجات دهد......
جی هیون روی زمین نشست.
جی هیون با دیدن یونگی لبخند بی حالی زد و زمزمه کرد: سونبه.
یونگی لبخند دلگرم کننده ای زد و گفت: کارت خوب بود.
جی هیون با شنیدن این حرف زد زیر گریه.
یونگی با تعجب پرسید: چرا گریه میکنی؟!
جی هیون بین گریه اش بریده بریده گفت: این... گریه ی... خوشحالی... عه.
یونگی خنده ی لثه نمایی به گریه ی جی هیون کرد و بدون توجه به روپوش خونی اش، او را
در اغوش کشید. ارام پشتش ضربه میزد و میگفت: کارت خوب بود... خیلی خوب...
جی هیون با شدت گریه میکرد و به لباس یونگی چنگ میزد.
میدانست بعدا به خاطر این کارش قرار است سرزنش یا حتی اخراج شود اما خیلی خوشحال
بود که توانسته است ان بیمار را نجات دهد......
۱۷.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.