حکایت شیر و شکارچی
روزی یه شکارچی میره جنگل برای شکار، یه شیر میبینه میخواد بزنش تیرش خطا میره، شیره یارو رو میگیره میگه: بخورمت یا بکنمت؟ میگه بکن و شیرم میکنه ...
چند روز بعد شکارچی دوباره میاد میبینه باز شیره اونجاس. بازم میخواد بزنه ولی دوباره تیرش خطا میره. شیره طرفو میگیره میگه بخورمت یا بکنمت؟ میگه بکن، اونم میکنه ...
چند روز بعد بازم میاد و شیرو باز میبینه میخواد با تیر بزنش بازم نمیتونه شیره میگه بخورمت یا بکنمت؟ شکارچی میگه بکن ...
شیرِ میگه : ناموسا تو برای شکار میای یا کونی هستی؟!
چند روز بعد شکارچی دوباره میاد میبینه باز شیره اونجاس. بازم میخواد بزنه ولی دوباره تیرش خطا میره. شیره طرفو میگیره میگه بخورمت یا بکنمت؟ میگه بکن، اونم میکنه ...
چند روز بعد بازم میاد و شیرو باز میبینه میخواد با تیر بزنش بازم نمیتونه شیره میگه بخورمت یا بکنمت؟ شکارچی میگه بکن ...
شیرِ میگه : ناموسا تو برای شکار میای یا کونی هستی؟!
۳.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.