فیک کوک پارت ²² ♡نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
میا: هعی تو داشتی نگام میکردی
هاریث: اره🥹
.............................................................................
میا: ای کلک
هاریث: مامان
میا: جونم عزیزم
هاریث: تو اسم منو از بازی موبایل لجندز برداشتی؟
میا: افرین گیمر خوبم درسته
هاریث: دوستش دارم
میا: خوب دیگه بیا بریم دیر نشه
هاریث: اره
میا: خوب دوباره با بادیگارد ها بریم یا با پا
هاریث: نه با تاکسی
میا: هرجور راحتی
هاریث: مامان میشه ببوسمت
میا: این که اجازه نمیخاد
هاریث اومد دستمو از پشت گرفت و شروع کرد خوردن لبام
بعد از یک دقیقه تموم کرد
هاریث: ممنونم (لبخند)
میا: اییی تو چقدر شبیه پدرتی
هاریث: خوب پس از این به بعد اجازه نمیگیرم
میا: ولی این کار رو جلوی بابات انجام نده باشه زشته
هاریث: نه اون کاری نداره
میا: هوم بریم دیگه
میا: هعی ببینم شیطون درس اینا که ردیفه
هاریث: اره شاگرد اولم
میا: پسر خودمی منم شاگرد اول بودم
هاریث: مامان میدونی تو خیلی خوشگلی
میا: عامم مرسی توهم خیلی خوشگلی
هاریث: اوه تاکسی امد بریم
میا: باشه
کلید رو برداشتم و در رو قفل کردم و امدم از پله ها پاین
هاریث: مامان بدو
میا: باشه عزیزم
هاریث برام در رو باز کرد و نشستم صندلی عقب خودشم همینطور
(از زبان هاریث)
مرتیکه راننده داره به مامانم بد نگاه میکنه باید یه کاری کنم
هاریث: میا امشب بریم خونه من(با چشم بهش علامت داد)
میا: نمیدونم عزیزم
خوبه راننده برگشت
میا: هاریث خیلی خیت بودی تو تو فرم مدرسه من با این لباس
هاریث: اشکال نداره عشقم
میا:(لبخند) ایی خدا
راننده: خانم رسیدیم اگه شما بر میگردین من برسونمتون
هاریث: مامان(در گوشش) بابا نمیزاره تنها برگردی پس بمون تو حیاط
میا: اومم فکر خوبیه منم حوصلم سر نمیره
میا: ببخشید نه من نمیام کار دارم
راننده: باشه
(از زبان میا)
از ماشین پیاده شدم و در رو بستم ولی هاریث خیلی محکم در رو بست
میا: هاریث عزیزم چیزی شده؟
هاریث: نه مامان فقط اینکه الان تو حیاط چجوری وایسی
میا: اومم زنگ بزنم به بابات میاد دنبالم ولی طول میکشه تا زنگ اخر بنظرم وایسم بیایی باهم بریم
هاریث: باشه حل
میا: عشق مامان بوس بده برو باشه
یه بوس از لپم کرد و لبم رو گاز گرفت
هاریث: خدافظ عشقم
میا: مواظب خودت باش
هاریث: بشش
وایی خدا چقدر این شبیه باباشه رفتم نشستم روی صندلی مدرسه اویی حوصلم سر میره اما بخاطر پسرم وایسادم
امروز غذا چی بپزم؟ هوفف کوک امشب خونه نیست خوبه نگفتم بیاد دنبالم هم چون کار داشت اوممم برم تو گوشی
اومم وایسا پسرم غذاشو کامل امروز نخورد بزار برم از بوفه براش یه چیزی بخرم
از روی صندلی بلند شدم و رفتم سمت بوفه
صاحب بوفه: بله بفرمایید
میا: ببخشید میشه کرانچی با چندتا پوفک بدید
صاحب بوفه: بله حتما
میا: چقدر میشه
صاحب بوفه: ۴۳ هزار
میا: هوم بفرمایید
خریدم و رفتم تا نشستم رو صندلی زنگ خورد اومم الان میاد
هاریث از خوراکی خیلی خوشش میاد
اوفف پسر من کجاست
یکی دستش رو گذاشت رو کمرم برگشتم دیدم هاریثه
هاریث: اومم اونا چیه
میا: یااا ترسیدم بچه بیا برات خوراکی خریدم
هاریث: مرسی عشقم
باهاش نشستم روی صندلی اون داشت میخورد من زیاد گرسنه نبودم
داشت میخورد که سه تا پسر امدن قلدر
اولیه: هعی هاریث مگه بهت نگفتم امتحان برسون
هاریث: مگه نوکرتم
اولیه: اره هستی
هاریث: بکش کنار حوصلت رو ندارم
اولیه: بیا دعوا بچه سوسول
میا: تو الان با کی بودی سوسول
اولیه: با این پسره شما بکش کنار دختر خانم
میا: ببخشید یه سوال دارم
اولیه: چیه
میا: دوست داری چطوری بمیری؟
اولیه: چی
یقش رو گرفتم و تو گوشش گفتم یه بار دیگه سمت بچه من بیایی بهتره قبلش قبر خودت رو بکنی و بعدش صلوات بفرستی
اولیه: هه تو میخایی منو بزنی
میا: هوفف
با پا زیر پایی زدم بهش افتاد گفتم
میا: هه بابا تو همش باد بودی
مامانش امد گفت
مامانش: هعی ببخشید دردسر میسازه متاسفم
میا: جمعش کنید فقط
هاریث: ممنونم مامان
میا: خواهش قشنگم
هاریث: مامان اوه راستی امروز یه زنگ فقط مدرسه داشتیم چون امتحان بود
میا: باشه پس بریم ولی بریم یکم مواد خوراکی بخریم برای گیم
هاریث: باشه بریم
دستش رو انداخت دور گردنم و راه افتادیم
خوب رفتیم مواد لازم رو خریدیم و امدیم پس
هاریث: مامان من میرم دوش بگیرم
میا: باشه فدات شم
بعدی...
لایک ۱٠💜
کامنت۲٠🐾
فالور۱🦋
میا: هعی تو داشتی نگام میکردی
هاریث: اره🥹
.............................................................................
میا: ای کلک
هاریث: مامان
میا: جونم عزیزم
هاریث: تو اسم منو از بازی موبایل لجندز برداشتی؟
میا: افرین گیمر خوبم درسته
هاریث: دوستش دارم
میا: خوب دیگه بیا بریم دیر نشه
هاریث: اره
میا: خوب دوباره با بادیگارد ها بریم یا با پا
هاریث: نه با تاکسی
میا: هرجور راحتی
هاریث: مامان میشه ببوسمت
میا: این که اجازه نمیخاد
هاریث اومد دستمو از پشت گرفت و شروع کرد خوردن لبام
بعد از یک دقیقه تموم کرد
هاریث: ممنونم (لبخند)
میا: اییی تو چقدر شبیه پدرتی
هاریث: خوب پس از این به بعد اجازه نمیگیرم
میا: ولی این کار رو جلوی بابات انجام نده باشه زشته
هاریث: نه اون کاری نداره
میا: هوم بریم دیگه
میا: هعی ببینم شیطون درس اینا که ردیفه
هاریث: اره شاگرد اولم
میا: پسر خودمی منم شاگرد اول بودم
هاریث: مامان میدونی تو خیلی خوشگلی
میا: عامم مرسی توهم خیلی خوشگلی
هاریث: اوه تاکسی امد بریم
میا: باشه
کلید رو برداشتم و در رو قفل کردم و امدم از پله ها پاین
هاریث: مامان بدو
میا: باشه عزیزم
هاریث برام در رو باز کرد و نشستم صندلی عقب خودشم همینطور
(از زبان هاریث)
مرتیکه راننده داره به مامانم بد نگاه میکنه باید یه کاری کنم
هاریث: میا امشب بریم خونه من(با چشم بهش علامت داد)
میا: نمیدونم عزیزم
خوبه راننده برگشت
میا: هاریث خیلی خیت بودی تو تو فرم مدرسه من با این لباس
هاریث: اشکال نداره عشقم
میا:(لبخند) ایی خدا
راننده: خانم رسیدیم اگه شما بر میگردین من برسونمتون
هاریث: مامان(در گوشش) بابا نمیزاره تنها برگردی پس بمون تو حیاط
میا: اومم فکر خوبیه منم حوصلم سر نمیره
میا: ببخشید نه من نمیام کار دارم
راننده: باشه
(از زبان میا)
از ماشین پیاده شدم و در رو بستم ولی هاریث خیلی محکم در رو بست
میا: هاریث عزیزم چیزی شده؟
هاریث: نه مامان فقط اینکه الان تو حیاط چجوری وایسی
میا: اومم زنگ بزنم به بابات میاد دنبالم ولی طول میکشه تا زنگ اخر بنظرم وایسم بیایی باهم بریم
هاریث: باشه حل
میا: عشق مامان بوس بده برو باشه
یه بوس از لپم کرد و لبم رو گاز گرفت
هاریث: خدافظ عشقم
میا: مواظب خودت باش
هاریث: بشش
وایی خدا چقدر این شبیه باباشه رفتم نشستم روی صندلی مدرسه اویی حوصلم سر میره اما بخاطر پسرم وایسادم
امروز غذا چی بپزم؟ هوفف کوک امشب خونه نیست خوبه نگفتم بیاد دنبالم هم چون کار داشت اوممم برم تو گوشی
اومم وایسا پسرم غذاشو کامل امروز نخورد بزار برم از بوفه براش یه چیزی بخرم
از روی صندلی بلند شدم و رفتم سمت بوفه
صاحب بوفه: بله بفرمایید
میا: ببخشید میشه کرانچی با چندتا پوفک بدید
صاحب بوفه: بله حتما
میا: چقدر میشه
صاحب بوفه: ۴۳ هزار
میا: هوم بفرمایید
خریدم و رفتم تا نشستم رو صندلی زنگ خورد اومم الان میاد
هاریث از خوراکی خیلی خوشش میاد
اوفف پسر من کجاست
یکی دستش رو گذاشت رو کمرم برگشتم دیدم هاریثه
هاریث: اومم اونا چیه
میا: یااا ترسیدم بچه بیا برات خوراکی خریدم
هاریث: مرسی عشقم
باهاش نشستم روی صندلی اون داشت میخورد من زیاد گرسنه نبودم
داشت میخورد که سه تا پسر امدن قلدر
اولیه: هعی هاریث مگه بهت نگفتم امتحان برسون
هاریث: مگه نوکرتم
اولیه: اره هستی
هاریث: بکش کنار حوصلت رو ندارم
اولیه: بیا دعوا بچه سوسول
میا: تو الان با کی بودی سوسول
اولیه: با این پسره شما بکش کنار دختر خانم
میا: ببخشید یه سوال دارم
اولیه: چیه
میا: دوست داری چطوری بمیری؟
اولیه: چی
یقش رو گرفتم و تو گوشش گفتم یه بار دیگه سمت بچه من بیایی بهتره قبلش قبر خودت رو بکنی و بعدش صلوات بفرستی
اولیه: هه تو میخایی منو بزنی
میا: هوفف
با پا زیر پایی زدم بهش افتاد گفتم
میا: هه بابا تو همش باد بودی
مامانش امد گفت
مامانش: هعی ببخشید دردسر میسازه متاسفم
میا: جمعش کنید فقط
هاریث: ممنونم مامان
میا: خواهش قشنگم
هاریث: مامان اوه راستی امروز یه زنگ فقط مدرسه داشتیم چون امتحان بود
میا: باشه پس بریم ولی بریم یکم مواد خوراکی بخریم برای گیم
هاریث: باشه بریم
دستش رو انداخت دور گردنم و راه افتادیم
خوب رفتیم مواد لازم رو خریدیم و امدیم پس
هاریث: مامان من میرم دوش بگیرم
میا: باشه فدات شم
بعدی...
لایک ۱٠💜
کامنت۲٠🐾
فالور۱🦋
۹۷.۳k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.