ارسلان : (در میزنه میره تو اتاق) دیانا میخواستم یه چیزی ر
ارسلان : (در میزنه میره تو اتاق) دیانا میخواستم یه چیزی رو بهت بگم
دیانا: منم میخواستم یه چیزی رو بت بگم !!!
ارسلان : تو اول بگو
دیانا : نه تو بگوووووو
ارسلان :اصلن دوتامون با هم بگیم
دیانا : باشه
(سخنی از نویسنده 😂من جدا مینویسم ولی اینا با هم میگن اوکی ؟!😂)
دیانا :۱
ارسلان :۲
دیانا :۳
دیانا: چند وقته یه حس خاص بهت دارم مثل عشق
ارسلان : چند وقته یه حس خاص بهت دارم مثل عشق
ا/د: برگاممممم (ا/د : ارسلان و دیانا)
ارسلان : هر وقت میخواستم بهت بگم یه چیزی از درونم بهم میگفت تو اربابی و نباید به خدمتکارات حس داشته باشی ولی اینبار دلو رو زدم به دریا اومدم بهت گفتم 😚
دیانا : منم دقیقا همین فقط برعکس 😅😂
سینا : آقای ارباب 😂
ارسلان : ها بله چیه (با دست پاچگی )
سینا : چیکار میکنی
ارسلان :هیچی به تو چه
سینا :بریم جنگل یه دور بزنیم حال و هوامون عوض شه
ارسلان : بریم
و.......
دیانا: منم میخواستم یه چیزی رو بت بگم !!!
ارسلان : تو اول بگو
دیانا : نه تو بگوووووو
ارسلان :اصلن دوتامون با هم بگیم
دیانا : باشه
(سخنی از نویسنده 😂من جدا مینویسم ولی اینا با هم میگن اوکی ؟!😂)
دیانا :۱
ارسلان :۲
دیانا :۳
دیانا: چند وقته یه حس خاص بهت دارم مثل عشق
ارسلان : چند وقته یه حس خاص بهت دارم مثل عشق
ا/د: برگاممممم (ا/د : ارسلان و دیانا)
ارسلان : هر وقت میخواستم بهت بگم یه چیزی از درونم بهم میگفت تو اربابی و نباید به خدمتکارات حس داشته باشی ولی اینبار دلو رو زدم به دریا اومدم بهت گفتم 😚
دیانا : منم دقیقا همین فقط برعکس 😅😂
سینا : آقای ارباب 😂
ارسلان : ها بله چیه (با دست پاچگی )
سینا : چیکار میکنی
ارسلان :هیچی به تو چه
سینا :بریم جنگل یه دور بزنیم حال و هوامون عوض شه
ارسلان : بریم
و.......
۳.۸k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.