«عشق نافرجام من»
«عشق نافرجام من»
«پارت ۲»
÷:بسه کم کم داریم میرسیم
چند دقیقه بعد...
یونا:خدافظ
÷:تو کلاس بازیگوشی نکن.
یونا:چشمم
(تو مدرسه)
یونا:جیسوووووووو
جیسو:باز خواب موندی آره.
یونا:نهههه امروز از همیشه زودتر اومد
جیسو:دو دقیقه زودتر اومدی هاااا
یونا:خببببب
بیا بریم تو
جیسو:میدونستی امروز یه همکلاسی جدید داریم.
یونا:پسره یا دختر
جیسو:نمیدونم
اما بچه ها میگفتن خانوادش خر پوله.
یونا:صورتشو دیدی؟؟
جیسو:اسکول وقتی من نمیدونم پسره یا دختر از کجا میتونم صورتشو ببینم.
یونا:ها راس میگی.
(تو سالن)
یونا:یاااااا تو کوری نمیبینی خوردی به من
تهیونگ :تو چرا وسط سالن وایسادی که من بخورم بهت
یونا:خوردی به من وسایلمم که ریختی حالا داری برا من قلدر بازی در میاری؟؟؟
تهیونگ:قشنگ معلومه بی فرهنگی من با بی فرهنگا کاری ندارم
یونا:انگار تو مدرسه تازه ای.چون اگه منو میشناختی ، میدونستی که من بی فرهنگم یا تو پسره بی ادب.
تهیونگ:اصلا لزومی نداره که بشناسمت چون از حرفات معلومه چه موجودی هستی
جیسو:یونا بیا بریم امسالم مثل پارسال روز اول مدرسه مامان و باباتو نکش مدرسه
یونا:فقط بخاطر حرف تو
تهیونگ:معلومه که بار اولت نیست که از اینکارا میکنی.
یونا:به تو چه هان؟؟؟؟؟
با یه معذرت خواهی حل میشد
تهیونگ:چرا من باید معذرت خواهی میکردم
یونا:چون مقصر تو بودی.
تهیونگ:چرا وایساده بودیم وسط سالن؟
یونا:داشتم راه میرفتم(با فریاد)
تهیونگ:خب
یونا:دلت کتک میخواد آره بیا اینم مال تو👊
جیسو: چیکار کردی یونا
یونا:زیادی خودشو دست بالا گرفته بود.
تهیونگ:با چه حقی این کارو کردی
«پارت ۲»
÷:بسه کم کم داریم میرسیم
چند دقیقه بعد...
یونا:خدافظ
÷:تو کلاس بازیگوشی نکن.
یونا:چشمم
(تو مدرسه)
یونا:جیسوووووووو
جیسو:باز خواب موندی آره.
یونا:نهههه امروز از همیشه زودتر اومد
جیسو:دو دقیقه زودتر اومدی هاااا
یونا:خببببب
بیا بریم تو
جیسو:میدونستی امروز یه همکلاسی جدید داریم.
یونا:پسره یا دختر
جیسو:نمیدونم
اما بچه ها میگفتن خانوادش خر پوله.
یونا:صورتشو دیدی؟؟
جیسو:اسکول وقتی من نمیدونم پسره یا دختر از کجا میتونم صورتشو ببینم.
یونا:ها راس میگی.
(تو سالن)
یونا:یاااااا تو کوری نمیبینی خوردی به من
تهیونگ :تو چرا وسط سالن وایسادی که من بخورم بهت
یونا:خوردی به من وسایلمم که ریختی حالا داری برا من قلدر بازی در میاری؟؟؟
تهیونگ:قشنگ معلومه بی فرهنگی من با بی فرهنگا کاری ندارم
یونا:انگار تو مدرسه تازه ای.چون اگه منو میشناختی ، میدونستی که من بی فرهنگم یا تو پسره بی ادب.
تهیونگ:اصلا لزومی نداره که بشناسمت چون از حرفات معلومه چه موجودی هستی
جیسو:یونا بیا بریم امسالم مثل پارسال روز اول مدرسه مامان و باباتو نکش مدرسه
یونا:فقط بخاطر حرف تو
تهیونگ:معلومه که بار اولت نیست که از اینکارا میکنی.
یونا:به تو چه هان؟؟؟؟؟
با یه معذرت خواهی حل میشد
تهیونگ:چرا من باید معذرت خواهی میکردم
یونا:چون مقصر تو بودی.
تهیونگ:چرا وایساده بودیم وسط سالن؟
یونا:داشتم راه میرفتم(با فریاد)
تهیونگ:خب
یونا:دلت کتک میخواد آره بیا اینم مال تو👊
جیسو: چیکار کردی یونا
یونا:زیادی خودشو دست بالا گرفته بود.
تهیونگ:با چه حقی این کارو کردی
۱۲.۲k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.