p16
کوک:اتههه ...اتهه صدامو میشنویی(اره با نگرانی حرف میزنه)
ات:کوک...(داره خیلی گریه میکنه)
(یهو کوک وارد حموم شد و با دیدن اته روی زمین نگران شد)
کوک:اتهه(سریع براید بغلش کرد برد بیرون حموم و روی تخت نسشت )(راستی اینکه اته تختو کثیف نکرده بود)
ات:کوک ...هق(داره گریه میکنه و سریع سرشو برد توی گردن کوک و گریه میکرد)
کوک:هیشش من پیشتم...(سر خیس اته رو نوازش میکرد)
ات:کو..ک ...هق...هق..از خودم... و جنسیتی ..که توشم بدم ..میاد(با گریه شدید)
کوک:اتهه نگاه من کنن(سر اته رو اورد جلو و باهم چشم تو چشم شدن)
اته چشماش پر از اشکه و داره به پسرکی ک داره با شدت نگاهش میکنه نگاه میکنه
کوک:اته چرا نگاهتو ازم میدزدی؟هاا چرا ؟
ات:کوک..(دوباره چشماش پر از اشک شد و چشماش افتاد روی سینه کوک)
کوک:اته با توام چرا ؟چرا از خودت راضی نیستی خیلیا بخاطر وجود تو زندن چرا همچین چیزی میگی(با جدیت چون اون خیلیا یکیشون خودشه)
ات:کوک واقعا اگه این دوره مزخرف نبود من الان خوشحال بودم(باگریه)
کوک:اته تا موقعی ک من پیشتم این دوره بهترین دوره های توی عمرت میشه(دستاش رو گذاشت روی صورت اته و صورتش رو اورد بالا)
ات:کوک ...میشه بهم یه قولی بدی؟(با گریه دستش رو با لرزش ب صورت قول اورد بالا)
کوک:هرچی باشه...(دستش رو قفل دست اته کرد)
ات:میشه بهم قول بدی همیشه کنارم باشی؟(با چشمای پر از اشک)
کوک:فراتر از جونمم بهت قول میدم ....راستش اته من اگه تو نبودی نمیتونستم وجود داشته باشم ب خاطر تو اومدم کره لحظه شماری میکردم دوباره اون دخترک جذاب کیوت رو ببینم و موفق شدم ک تا همیشه داشته باشمش و ازت محافظت کنم ...اگه اون منو نکشه (با خنده)
ات:یااا ..مگه من چیکارت میکنم؟(با گریه جوابش رو داد)
کوک:چیه خب دروغ میگم این حد از جذابی و کیوت بودم مخصوصا سکسی بودم جلومه میخای زنده بمونم؟( با نیشخند دندون نما خندید)
ات:الان واقعا دیگه پی بردم چقد منحرفی(با خنده)
کوک:مگه من منحرفم؟(خنده)
ات: نه من منحرفم ...ولی اون شب توی پارتی ک یادم نرفته؟(با خنده دندون نمایی نگاه کوک کرد)
کوک:اوه بیبیم شیطون شده(اروم صورتش رو برد سمت اته و دستای گرمشو روی رونای سفید صورتی اته گذاشت)
کوک:فکرشم نکن نمیتونم نبو.....(یهو اته با لطیفی لبای نرمشو گذاشت روی لبای پسرک)
و پسرک مارو متعجب کرد ...بعد از چند ثانیه ب خودش اومد و همراهی کرد ...
دستش رو برد روی کمر اته و یواش یواش میرفت بالا ک روی گردن اته ثابت موند...
اته رو بیشتر ب خودش فشورد... و یه دستش رو گذاشت روی رون اته و اون یکی رو روی فک اته ثابت نگه داشت....
رون اته رو فشور ک یه ناله ی ریز از دهن اته خارج شد و باعث بیشتر تحریک کردن کوک شد....
(و مثل یه بچه ای که خیلی وقته شیر مادرشو نخورده چسبیده بود به لبای اته)
...............................................................................................
ات:کوک...(داره خیلی گریه میکنه)
(یهو کوک وارد حموم شد و با دیدن اته روی زمین نگران شد)
کوک:اتهه(سریع براید بغلش کرد برد بیرون حموم و روی تخت نسشت )(راستی اینکه اته تختو کثیف نکرده بود)
ات:کوک ...هق(داره گریه میکنه و سریع سرشو برد توی گردن کوک و گریه میکرد)
کوک:هیشش من پیشتم...(سر خیس اته رو نوازش میکرد)
ات:کو..ک ...هق...هق..از خودم... و جنسیتی ..که توشم بدم ..میاد(با گریه شدید)
کوک:اتهه نگاه من کنن(سر اته رو اورد جلو و باهم چشم تو چشم شدن)
اته چشماش پر از اشکه و داره به پسرکی ک داره با شدت نگاهش میکنه نگاه میکنه
کوک:اته چرا نگاهتو ازم میدزدی؟هاا چرا ؟
ات:کوک..(دوباره چشماش پر از اشک شد و چشماش افتاد روی سینه کوک)
کوک:اته با توام چرا ؟چرا از خودت راضی نیستی خیلیا بخاطر وجود تو زندن چرا همچین چیزی میگی(با جدیت چون اون خیلیا یکیشون خودشه)
ات:کوک واقعا اگه این دوره مزخرف نبود من الان خوشحال بودم(باگریه)
کوک:اته تا موقعی ک من پیشتم این دوره بهترین دوره های توی عمرت میشه(دستاش رو گذاشت روی صورت اته و صورتش رو اورد بالا)
ات:کوک ...میشه بهم یه قولی بدی؟(با گریه دستش رو با لرزش ب صورت قول اورد بالا)
کوک:هرچی باشه...(دستش رو قفل دست اته کرد)
ات:میشه بهم قول بدی همیشه کنارم باشی؟(با چشمای پر از اشک)
کوک:فراتر از جونمم بهت قول میدم ....راستش اته من اگه تو نبودی نمیتونستم وجود داشته باشم ب خاطر تو اومدم کره لحظه شماری میکردم دوباره اون دخترک جذاب کیوت رو ببینم و موفق شدم ک تا همیشه داشته باشمش و ازت محافظت کنم ...اگه اون منو نکشه (با خنده)
ات:یااا ..مگه من چیکارت میکنم؟(با گریه جوابش رو داد)
کوک:چیه خب دروغ میگم این حد از جذابی و کیوت بودم مخصوصا سکسی بودم جلومه میخای زنده بمونم؟( با نیشخند دندون نما خندید)
ات:الان واقعا دیگه پی بردم چقد منحرفی(با خنده)
کوک:مگه من منحرفم؟(خنده)
ات: نه من منحرفم ...ولی اون شب توی پارتی ک یادم نرفته؟(با خنده دندون نمایی نگاه کوک کرد)
کوک:اوه بیبیم شیطون شده(اروم صورتش رو برد سمت اته و دستای گرمشو روی رونای سفید صورتی اته گذاشت)
کوک:فکرشم نکن نمیتونم نبو.....(یهو اته با لطیفی لبای نرمشو گذاشت روی لبای پسرک)
و پسرک مارو متعجب کرد ...بعد از چند ثانیه ب خودش اومد و همراهی کرد ...
دستش رو برد روی کمر اته و یواش یواش میرفت بالا ک روی گردن اته ثابت موند...
اته رو بیشتر ب خودش فشورد... و یه دستش رو گذاشت روی رون اته و اون یکی رو روی فک اته ثابت نگه داشت....
رون اته رو فشور ک یه ناله ی ریز از دهن اته خارج شد و باعث بیشتر تحریک کردن کوک شد....
(و مثل یه بچه ای که خیلی وقته شیر مادرشو نخورده چسبیده بود به لبای اته)
...............................................................................................
۱۳.۳k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.