MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹²
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
تهیونگ این وقت از شب بی شک مشغول عشق بازی با معشوقه ی خیالی اش هست درحالی که من قرارم و بهم زدم و با ناامیدی خودم و به خونه رسوندم و حالا جلوی در خونه تنها و بیکس ایستادم درست مثل گذشه!
کیوم، پسر آرزوی خیلی از دختر های توی دبیرستان هست، همان شاهزاده سوار بر اسب سفید! خوش رو و نیک خصال تر از تهیونگ بود و عادت های شرمانه اش رو به ارث نبرده بود و این برای همه کافی بود. و قطعا اگر هرکسی درمورد رفتار امشب من با کیوم متوجه میشد سرِ نیزه هاشون رو تیز میکردن و طلب کار میشدن.
به قدری از این شب پر هیاهو میدونستم که تمام پل های پشت سرم و برای برگشتن بهش خراب کردم. مگر اینکه عاشق تر یا کله شق تر از این حرف ها باشه که بیخیال کسی بشه که باهاش بد حرف زده و مقابل همه روش داد زده و تحقیرش کرده.
قبول دارم ترک رستوران و لحن حرف زدنم هیچ درست نبود اما حداقل پیش وجدان بی مصرفم که عرضه منع کردن از کار اشتباه رو نداشت و فقط مسئول ایجاد حس بدِ توی وجودم بود آسوده خاطر بودم و پشیمان نبودم.
کلید انداختم و در بیرونی رو باز کردم و وارد حیاط شدم. مه مرموز و راز آلودی که با تاریکی استتار کرده بود و کل خونه رو پوشانده بود، در برابرش ارتشی از چراغ های ایستاده کوچک و با شهامت را یافت که برای جنگیدن با تاریکی شجاعانه مقابلش ایستادگی کرده بودند.
طول حیاط و به سمت خانه طی کردم و وارد شدم. خانه غرق در تنهایی غریبانه شب بود و با سکوتی غیر معمول به ندای محبوب ماه گوش می سپرد. به سمت اتاق گام برمیداشتم که متوجه صدای "تق" محو و مرئی از اتاق نشیمن شدم؛ موجی که مزاحم توصیف ستارگان از زیبایی وصف ناپذیر ماهِ در دل آسمان که آوازه ای مشهود برپا کرده بودند شد. آوازه ای که برای سپاس از آسمان سیاه شب و ستایش ماه بی نقص که میزبان این مجلس باشکوه بود، خلق کرده بودند.
به سمت صدایی که گوش هایم را قلقلک داد پاورچین پاورچین و آهسته آهسته قدم برداشتم. شکست نور و ملودی مهتاب که نمناک خانه را روشن نگه داشته بود، وسعت دیدم را فراتر گشوده بود. بازتاب زیبای نور ماه روی چهره آینه تهیونگ همراه شیشه مشروب روی جلومیزی تصویرش و خسته و کسل نشسته روی کاناپه، به چشم هایم هدیه داد. با تعجب جلوتر رفتم. وقتی متوجه آمدنم شد سرش و بالا آورد و نگاهی بهم انداخت
+ سلام، تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه الان نباید کنار معشوقه ات باشی؟!
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
تهیونگ این وقت از شب بی شک مشغول عشق بازی با معشوقه ی خیالی اش هست درحالی که من قرارم و بهم زدم و با ناامیدی خودم و به خونه رسوندم و حالا جلوی در خونه تنها و بیکس ایستادم درست مثل گذشه!
کیوم، پسر آرزوی خیلی از دختر های توی دبیرستان هست، همان شاهزاده سوار بر اسب سفید! خوش رو و نیک خصال تر از تهیونگ بود و عادت های شرمانه اش رو به ارث نبرده بود و این برای همه کافی بود. و قطعا اگر هرکسی درمورد رفتار امشب من با کیوم متوجه میشد سرِ نیزه هاشون رو تیز میکردن و طلب کار میشدن.
به قدری از این شب پر هیاهو میدونستم که تمام پل های پشت سرم و برای برگشتن بهش خراب کردم. مگر اینکه عاشق تر یا کله شق تر از این حرف ها باشه که بیخیال کسی بشه که باهاش بد حرف زده و مقابل همه روش داد زده و تحقیرش کرده.
قبول دارم ترک رستوران و لحن حرف زدنم هیچ درست نبود اما حداقل پیش وجدان بی مصرفم که عرضه منع کردن از کار اشتباه رو نداشت و فقط مسئول ایجاد حس بدِ توی وجودم بود آسوده خاطر بودم و پشیمان نبودم.
کلید انداختم و در بیرونی رو باز کردم و وارد حیاط شدم. مه مرموز و راز آلودی که با تاریکی استتار کرده بود و کل خونه رو پوشانده بود، در برابرش ارتشی از چراغ های ایستاده کوچک و با شهامت را یافت که برای جنگیدن با تاریکی شجاعانه مقابلش ایستادگی کرده بودند.
طول حیاط و به سمت خانه طی کردم و وارد شدم. خانه غرق در تنهایی غریبانه شب بود و با سکوتی غیر معمول به ندای محبوب ماه گوش می سپرد. به سمت اتاق گام برمیداشتم که متوجه صدای "تق" محو و مرئی از اتاق نشیمن شدم؛ موجی که مزاحم توصیف ستارگان از زیبایی وصف ناپذیر ماهِ در دل آسمان که آوازه ای مشهود برپا کرده بودند شد. آوازه ای که برای سپاس از آسمان سیاه شب و ستایش ماه بی نقص که میزبان این مجلس باشکوه بود، خلق کرده بودند.
به سمت صدایی که گوش هایم را قلقلک داد پاورچین پاورچین و آهسته آهسته قدم برداشتم. شکست نور و ملودی مهتاب که نمناک خانه را روشن نگه داشته بود، وسعت دیدم را فراتر گشوده بود. بازتاب زیبای نور ماه روی چهره آینه تهیونگ همراه شیشه مشروب روی جلومیزی تصویرش و خسته و کسل نشسته روی کاناپه، به چشم هایم هدیه داد. با تعجب جلوتر رفتم. وقتی متوجه آمدنم شد سرش و بالا آورد و نگاهی بهم انداخت
+ سلام، تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه الان نباید کنار معشوقه ات باشی؟!
۱۱.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.