فیک جونگ کوک پارت ۶۰ (معشوقه) فصل ۲
همه رفتن خدمتکارا هم مرخص کرده بودم..ا.ت کاملا تو خونه تنها بود....همهی کارارو کردیم..آروم و بی سر و صدا وارد شدیم و همه ی خرید هارو گذاشتیم داخل..اعضا رفتن و من داشتم همه چیز رو آماده میکردم..هرچی گشتم ا.ت رو پیدا نکردم..از بالای پنجره نگاه کردم..ا.ت داخل باغ بود..دسته گل رز قرمزی که خریده بودم رو توی دستام گرفتم و راه افتادم داخل باغ..تصمیم گرفته بودم به ا.ت اعتراف کنم..میخواستم بهش بگم که عاشقش شدم..یه دفعه دیدم یه مرد کنار ا.ت ایستاده و دارن باهم صحبت میکنن..نگران شدم که شاید یکی از افراد سویون باشه و اومده بلایی سر ا.ت بیاره..سریع رفتم جلو رولی با صحنه ای دیدم خشکم زد..ا.ت دستاشو دور گردن اون مرد حلقه کرد و شروع به bوسیدنش کرد!..با دیدن اون صحنه قلبم تیکه تیکه شد..سریع گل ها رو کوبیدم زمین و رفتم داخل..همه چیز رو بهم ریختم و شکوندم و عربده میکشیدم..باورم نمیشد که ا.ت اینطوری بهم خیانت کرده..همه چیز رو شکستم و نابود کردم..دیگه هیچ چیز سالمی برای تولد ا.ت باقی نمونده بود..یهو صدای جیغ ا.ت رو شنیدم..اهمیتی ندادم..اعصابم خراب بود..رفتم داخل اتاقم و درو بستم..هنوز صدای جیغ ا.ت میومد..سرمو گذاشتم زیر بالشت و محکم فشار میدادم و اشک میریختم..آخه چرا؟..من از اولش هم گفتم..گفتم که نباید عاشق هیچ دختری بشم..اینم دومین دختری که وارد زندگیم شد و از دستش دادم...صدای جیغ ا.ت خیلی بلند شد ولی یه دفعه قطع شد..اصلا چرا داشت جیغ میکشید؟..برام مهم نیست..حالا که ا.ت این کارو با من کرده پس منم تلافی میکنم...اول اون پسره رو میکشم بعد نوبت ا.ت میرسه!..سریع از اتاقم رفتم بیرون..صدای ا.ت نمیومد و اثری ازش نبود..همه جارو گشتم ولی هیچی پیدا نکردم..رفتم سمت اتاق ا.ت و خیلی یهویی درو باز کردم...و برای بار دوم قلبم تیکه تیکه شد..ا.ت روی تخت دراز کشیده بود و اون پسر درحالی که لbاشو به دهن گرفته بود بdنشو لmس میکرد...سریع سمت پسره حمله کردم و کشیدمش کنار و کوبیدمش به دیوار و گلوش رو توی مشتم فشردم و ضربه ی محکمی به پایین تنش زدم که به خودش مچاله شد..
جونگ کوک:هیچکس حق نداره از اموال j استفاده کنه اینو هرگز فراموش نکن..بعد تفنگم رو درآوردم و گرفتم سمتش..
کوک قلابی: نه صبر کن..بزار اول یه چیزی نشونت بدم..
گوشیش رو داخل جیبش درآورد و سمت من گرفت..گوشی رو گرفتم..قسمت عکس ها بود..عکس از ا.ت و یه پسر بود که داشتن همو میbوسیدن! عکس بعدی همو بغل کرده بودن! و بقیه ی عکس ها هم همینطور بودن..دیدن اون عکسا واقعا عصبیم کرده بود!
جونگ کوک: همین؟..بمیر عوضی!
بعد گلوله رو توی مغزش خالی کردم..یه دفعه ا.ت سمتم دوید و محکم بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن.. سرد باهاش رفتار کردم و خیلی یهویی موهاش رو گرفتم و از خودم جداش کردم..یهو....
جونگ کوک:هیچکس حق نداره از اموال j استفاده کنه اینو هرگز فراموش نکن..بعد تفنگم رو درآوردم و گرفتم سمتش..
کوک قلابی: نه صبر کن..بزار اول یه چیزی نشونت بدم..
گوشیش رو داخل جیبش درآورد و سمت من گرفت..گوشی رو گرفتم..قسمت عکس ها بود..عکس از ا.ت و یه پسر بود که داشتن همو میbوسیدن! عکس بعدی همو بغل کرده بودن! و بقیه ی عکس ها هم همینطور بودن..دیدن اون عکسا واقعا عصبیم کرده بود!
جونگ کوک: همین؟..بمیر عوضی!
بعد گلوله رو توی مغزش خالی کردم..یه دفعه ا.ت سمتم دوید و محکم بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن.. سرد باهاش رفتار کردم و خیلی یهویی موهاش رو گرفتم و از خودم جداش کردم..یهو....
۶.۶k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.