عشق در نفرت
p9
@وای میسو!
+بله
@این چه وضیه دختر..؟؟؟(نگرانی داره میمیره)
+میتونم برم بشینم؟
@ببینم..دیشب زیر بارون موندی؟تو خیابون خوابیدی نکنه؟
+خب........
@اره؟؟؟؟پدر و مادر یا خواهر برادری چیزی نداری؟؟؟؟
نگاهی به تهیونگی که با پوزخند بهم نگا میکرد انداختم و جیمینی که با تعجب نگام میکرد کردم..توی چشمای جیمین زل زدم ...
+من..نه مادر دارم..نه پدر دارم..نه برادر
باصدای معلم نگاهمو از جیمین گرفتم..
@وای..مگه میشه..متاسفم..برو بشین
+میشه اون گوشه بشینم؟
به ته کلاس که یه نیمکت خالی بود اشاره کردم دقیقا طرف راست میز تهیونگ و جونگ کوک بود
@باشه برو بشین
رفتم نشستم و تمام مدت به پنجره زل زدم..خودمم از حرفی که زدم بدم اومد..ناراحت شدم..ولی جیمین ناراحت نمیشه فک کنم خیلی خوشحاله..زنگ خورد معلم رفت بیرون ولی بچه ها موندن..میخواستم بر بیرون که دوباره همون دخترا اومدن جلوی میزم..اصلا حوصلشونو نداشتم.
&به به میبینم بچه یتیمی..ببینم از پرورشگاه اوردنت😂
£دختره بد بخت..😂
اون دختره که اسمش لیا بود اشاره کرد به یکیشون که موهامو گرفت کشید..چه مشکلی با موهام دارن اخه
&اهای همگییی این دخترو ببینین😂
کل کلاس شرو کردن خندیدن..باضربه ای که به پشت پام خورد افتادم..مجبورم کردن جلوی لیا زانو بزنم
&خب خب هرزه خانوم..میتونم کمکت کنم..اگه به پسرای کلاس سرویس بدی پول گیرت میاد😂
دیگه حوصلم داشت سر میرفت..بلند شدم موهای لیارو گرفتم و یکی خوابوندم زیر گوشش
+دفه اخرت باشه اینجوری بامن حرف میزنی..فهمیدی..باتوامممم..
&ف..فهمیدم..اخخ
ولش کردم و یه مشت زدم تو صورتش که خورد توی چشمش..افتاد زمین..نشستم کنارش
+اگه به پسرای کلاس سرویس بدی هزینه درمانت جور میشه
خواستم از کلاس برم بیرون که مدیر اومد داخل..
#بشینین سره جاتون
هممون نشستیم
#معلم جانگ امروز بهم گفت که بعضیاتون نه فقط این کلاس بقیه مدرسه هم جایی برای موندن ندارن..ما خوابگاه هارو اماده کردیم خوابگاه ها دونفریه..میرین شماره اتاقتونو از معاون کیم میگرین و میرین اونجا میمونین وسایل مورد نیازتونم هنراه با کلید بهتون میدن روز خوش
وقتی مدیر رفت شرو کردن به پچ پچ
&نگا به خاطر اون هرزه بد بخت باید بریم خوابگاه
¥سخت نگیر شاید با تهیونگ افتادی تویه اتاق 🤭
&راس میگیا🤭
پاشدن رفتم بیرون و کلید اتاقمو گرفتم یه چمدونم بهم دادن..خانومه کیم خیلی صگ بود ازش خوشم نیومد...رفتم وسایلمو چیدم تو اتاق و همین گه اومدم برم بیرون در باز شد یکی اومد تو پشتش به من بود وقتی برگشت خشکم زد...
+ب..ببینم..نکنه..نکنه...تو هم اتاقیمیییی
@وای میسو!
+بله
@این چه وضیه دختر..؟؟؟(نگرانی داره میمیره)
+میتونم برم بشینم؟
@ببینم..دیشب زیر بارون موندی؟تو خیابون خوابیدی نکنه؟
+خب........
@اره؟؟؟؟پدر و مادر یا خواهر برادری چیزی نداری؟؟؟؟
نگاهی به تهیونگی که با پوزخند بهم نگا میکرد انداختم و جیمینی که با تعجب نگام میکرد کردم..توی چشمای جیمین زل زدم ...
+من..نه مادر دارم..نه پدر دارم..نه برادر
باصدای معلم نگاهمو از جیمین گرفتم..
@وای..مگه میشه..متاسفم..برو بشین
+میشه اون گوشه بشینم؟
به ته کلاس که یه نیمکت خالی بود اشاره کردم دقیقا طرف راست میز تهیونگ و جونگ کوک بود
@باشه برو بشین
رفتم نشستم و تمام مدت به پنجره زل زدم..خودمم از حرفی که زدم بدم اومد..ناراحت شدم..ولی جیمین ناراحت نمیشه فک کنم خیلی خوشحاله..زنگ خورد معلم رفت بیرون ولی بچه ها موندن..میخواستم بر بیرون که دوباره همون دخترا اومدن جلوی میزم..اصلا حوصلشونو نداشتم.
&به به میبینم بچه یتیمی..ببینم از پرورشگاه اوردنت😂
£دختره بد بخت..😂
اون دختره که اسمش لیا بود اشاره کرد به یکیشون که موهامو گرفت کشید..چه مشکلی با موهام دارن اخه
&اهای همگییی این دخترو ببینین😂
کل کلاس شرو کردن خندیدن..باضربه ای که به پشت پام خورد افتادم..مجبورم کردن جلوی لیا زانو بزنم
&خب خب هرزه خانوم..میتونم کمکت کنم..اگه به پسرای کلاس سرویس بدی پول گیرت میاد😂
دیگه حوصلم داشت سر میرفت..بلند شدم موهای لیارو گرفتم و یکی خوابوندم زیر گوشش
+دفه اخرت باشه اینجوری بامن حرف میزنی..فهمیدی..باتوامممم..
&ف..فهمیدم..اخخ
ولش کردم و یه مشت زدم تو صورتش که خورد توی چشمش..افتاد زمین..نشستم کنارش
+اگه به پسرای کلاس سرویس بدی هزینه درمانت جور میشه
خواستم از کلاس برم بیرون که مدیر اومد داخل..
#بشینین سره جاتون
هممون نشستیم
#معلم جانگ امروز بهم گفت که بعضیاتون نه فقط این کلاس بقیه مدرسه هم جایی برای موندن ندارن..ما خوابگاه هارو اماده کردیم خوابگاه ها دونفریه..میرین شماره اتاقتونو از معاون کیم میگرین و میرین اونجا میمونین وسایل مورد نیازتونم هنراه با کلید بهتون میدن روز خوش
وقتی مدیر رفت شرو کردن به پچ پچ
&نگا به خاطر اون هرزه بد بخت باید بریم خوابگاه
¥سخت نگیر شاید با تهیونگ افتادی تویه اتاق 🤭
&راس میگیا🤭
پاشدن رفتم بیرون و کلید اتاقمو گرفتم یه چمدونم بهم دادن..خانومه کیم خیلی صگ بود ازش خوشم نیومد...رفتم وسایلمو چیدم تو اتاق و همین گه اومدم برم بیرون در باز شد یکی اومد تو پشتش به من بود وقتی برگشت خشکم زد...
+ب..ببینم..نکنه..نکنه...تو هم اتاقیمیییی
۱۱.۹k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.