شب اجباری...
Part 5
وقتی رسیدم خونه مطمئن شدم که در و پنجره ها قفله و فردا صبح قفل در و عوض میکنم وقتی رفتم اتاق دیدم یونا افتاده زمین خندم گرفت بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت و خوابیدم فردا صبح بیدار شدم دیدم یونا نیست اما نامه گذاشته که زود تر بی دار شده رفته چند دقیقه نشستم و به دیشب فکر کردم وقتی یادم اومد چانگهو سرم داد زد خیلی ناراحت شدم پاشدم دست و صورتم و آب زدم و رفتم بیرون تا به مغازه دار بگم بیاد قفل در و امنیت خونه رو عوض کنه ( عکس استایلت رو گذاشتم )
قفل که در عوض شد رفتم بیرون تا برم سوپری واسه صبحانه چیزی بگیرم
بعد صبحونه رو که خوردم اومد برم خونه یونا که در خونه رو زدن
در و باز کردنم
چانگهو بود
چانگهو : اممم می خوام باهات حرف بزنم
ا.ت : خیله خب اما. طولش نده
اومد تو و نشست
چانگهو : بابت دیشب متاسفانه واست سو تفاهم شده بود من تو راه امد سرچ کردم و دیدم لیست این اونا و خودم جا زدم
و سرت که داد زدم واقعا متاسفم می خواستم بگم خیالت راحت تمام اونا مردن
ا.ت : چانگهو
چانگهو : میدونم ناراحت شدی ببخشید
پاشدم و بغلش کردم کمی مکس کرد اما بعدش اونم من و بغل کرد
چانگهو : من و بخشیدی
ا.ت : اوهوم تو هم من و بخشیدی
چانگهو : هوم
چانگهو رفت منم خیالم راحت شده بود از حرفش و راحت به زندگیم ادامه دادم و پاشدم رفتم خونه یونا و همچی رو واسش تعریف کردم
وقتی رسیدم خونه مطمئن شدم که در و پنجره ها قفله و فردا صبح قفل در و عوض میکنم وقتی رفتم اتاق دیدم یونا افتاده زمین خندم گرفت بلندش کردم و گذاشتمش رو تخت و خوابیدم فردا صبح بیدار شدم دیدم یونا نیست اما نامه گذاشته که زود تر بی دار شده رفته چند دقیقه نشستم و به دیشب فکر کردم وقتی یادم اومد چانگهو سرم داد زد خیلی ناراحت شدم پاشدم دست و صورتم و آب زدم و رفتم بیرون تا به مغازه دار بگم بیاد قفل در و امنیت خونه رو عوض کنه ( عکس استایلت رو گذاشتم )
قفل که در عوض شد رفتم بیرون تا برم سوپری واسه صبحانه چیزی بگیرم
بعد صبحونه رو که خوردم اومد برم خونه یونا که در خونه رو زدن
در و باز کردنم
چانگهو بود
چانگهو : اممم می خوام باهات حرف بزنم
ا.ت : خیله خب اما. طولش نده
اومد تو و نشست
چانگهو : بابت دیشب متاسفانه واست سو تفاهم شده بود من تو راه امد سرچ کردم و دیدم لیست این اونا و خودم جا زدم
و سرت که داد زدم واقعا متاسفم می خواستم بگم خیالت راحت تمام اونا مردن
ا.ت : چانگهو
چانگهو : میدونم ناراحت شدی ببخشید
پاشدم و بغلش کردم کمی مکس کرد اما بعدش اونم من و بغل کرد
چانگهو : من و بخشیدی
ا.ت : اوهوم تو هم من و بخشیدی
چانگهو : هوم
چانگهو رفت منم خیالم راحت شده بود از حرفش و راحت به زندگیم ادامه دادم و پاشدم رفتم خونه یونا و همچی رو واسش تعریف کردم
۳.۸k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.