دختری در شب
دختری در شب
پارت7
از دید چویا:
رفتم در اتاق کامی رو بزنم که بگم یه هفته مرخصیم
ک. س:بله چویا سان
من:رییس گفت ما یه هفته مرخصی داریم
ک. س:برای چی؟
سرخ شدم:چ... چیزه....... عهههههههه
ک. س:عه چی؟
من:بر..... برای.......
کلاهمو گذاشتم جلو صورت سرخم:برای اینکه باهم بریم بیرون
تو موهاش رگه صورتی زد
ک. س:خودت درخاست کردی؟
من:چی؟ نه بخدا منو ازین غلطا آخه؟
نقلی خندید
چونمو گرفت و نزدیکش کرد به صورتش
لپمو بوسید و گفت:فردا میبینمت
مات و مهبوت نگاش میکردم:خداحافظ
دست تکون داد و یه لبخند شیرین زد
من:وایییییییییی خداااااا یااااااا چرا این دختر اینقدر شیرینه؟
و کلی با خودم کلنجار رفتم
گرفتم خابیدم و به این فکر کردم که کجا ببرمش
گفتم پارک خیلی جای خوبیه
و گرفتم خابیدم
پارت 8=3لایک
پارت7
از دید چویا:
رفتم در اتاق کامی رو بزنم که بگم یه هفته مرخصیم
ک. س:بله چویا سان
من:رییس گفت ما یه هفته مرخصی داریم
ک. س:برای چی؟
سرخ شدم:چ... چیزه....... عهههههههه
ک. س:عه چی؟
من:بر..... برای.......
کلاهمو گذاشتم جلو صورت سرخم:برای اینکه باهم بریم بیرون
تو موهاش رگه صورتی زد
ک. س:خودت درخاست کردی؟
من:چی؟ نه بخدا منو ازین غلطا آخه؟
نقلی خندید
چونمو گرفت و نزدیکش کرد به صورتش
لپمو بوسید و گفت:فردا میبینمت
مات و مهبوت نگاش میکردم:خداحافظ
دست تکون داد و یه لبخند شیرین زد
من:وایییییییییی خداااااا یااااااا چرا این دختر اینقدر شیرینه؟
و کلی با خودم کلنجار رفتم
گرفتم خابیدم و به این فکر کردم که کجا ببرمش
گفتم پارک خیلی جای خوبیه
و گرفتم خابیدم
پارت 8=3لایک
۱.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.