Part 13
.
.
.
Y/n pov:
وقتی به اتفاقات چند ساعت پیش فکر میکنم بدنم سرد میشه داره چه اتفاقی میوفته با صدا زدن های پی در پی جیهوپ به خودم اومدم
_هی ا.ت خوبی؟!
وقتی بیشتر به خودم اومدم دیدم تی بغلشم و دستام توی دستشن دروغ چرا اصلا هم حالم خوب نبود دهن باز کردم تا حرفی بزنم ولی نمیتونستم زبونم از هر کلمه ای قاصر بود
_ا.تتت حالت خوبه؟ ا.ت به من نگاه کن خوبی؟
جونگمین سریع دوید سمتم گفت میدیدم چقدر نگرانن ولی نمیتونستم حرف بزنم مگه دست من بود
.
.
.
«فلش بک به چند ساعت پیش»
Y/n pov:
با وارد شدن مدیر داخل تنم یخ بست چه خبر شده بود مدیر...قیافش...چرا...اینشکلی....شده...بود
مدیر تا ما رو دید خواست بهمون حمله کنه من و جونگمین توی شوک بودیم با وارد شدن چند تا پلیس و شلیک گلوله به سر مدیر جیغ من هوا رفت
Kook pov:
استاد داشت درس میداد و از یه ور داشتم زبر نگاه تهیونگ سوراخ میشدم میخاستم بلند شم برم بزنم توی دهنش که استاد منو صدا زد
_درس تموم شد میخوایم تمرین حل کنیم ، جونگکوک تو بیا تمرین اول رو حل کن
استاد گفت و من از سر جام بلند شدم و رفتم رو به روی تخته ماژیک رو گرفتم تا میخاستم اولین عدد رو بنویسم صدای جیغ یکی هوا رفت....آشنا بود...یه لحظه وایسا!
_ا.ت!
ا.ت اره ا.ت ، ماژیک رو انداختم و سریع رفتم بیرون از کلاس سمت کتابخونه مدرسه رفتم جین و جیمین و جیهوپ و و و هم داشتن میومدن با هر بدبختی شده خودمونو به کتابخونه رسوندیم با وارد شدن به کتابخونه.....
ا.ت روی زمین افتاده بود و توی بغل جونگمین داشت گریه میکرد....یه چیزی توجه مو جلب کرد سرمو چرخوندم سم....ا.ا.اون....با دیدین مدیر روی زمین غرق خون و پلیسای بالای سرش سر جام خشکم زد با سست شدن
با لیز خوردن روی زمین متوجه صداهای اطرافم نشدم
تهیونگ اومد جلوم نشست و حرف میزد ولی متوجه نمیشم این همه درد یه جا خیلی زیادیه!
«پایان فلش بک»
Y/n pov:
با یاد آوری اون لحظه فقط چشمامو بستم تا یکم این اتفاقا رو حضم کنم...کمکم داشتیم نابود میشدیم!
....
سلام سلام همگی سلام 👄
.
.
Y/n pov:
وقتی به اتفاقات چند ساعت پیش فکر میکنم بدنم سرد میشه داره چه اتفاقی میوفته با صدا زدن های پی در پی جیهوپ به خودم اومدم
_هی ا.ت خوبی؟!
وقتی بیشتر به خودم اومدم دیدم تی بغلشم و دستام توی دستشن دروغ چرا اصلا هم حالم خوب نبود دهن باز کردم تا حرفی بزنم ولی نمیتونستم زبونم از هر کلمه ای قاصر بود
_ا.تتت حالت خوبه؟ ا.ت به من نگاه کن خوبی؟
جونگمین سریع دوید سمتم گفت میدیدم چقدر نگرانن ولی نمیتونستم حرف بزنم مگه دست من بود
.
.
.
«فلش بک به چند ساعت پیش»
Y/n pov:
با وارد شدن مدیر داخل تنم یخ بست چه خبر شده بود مدیر...قیافش...چرا...اینشکلی....شده...بود
مدیر تا ما رو دید خواست بهمون حمله کنه من و جونگمین توی شوک بودیم با وارد شدن چند تا پلیس و شلیک گلوله به سر مدیر جیغ من هوا رفت
Kook pov:
استاد داشت درس میداد و از یه ور داشتم زبر نگاه تهیونگ سوراخ میشدم میخاستم بلند شم برم بزنم توی دهنش که استاد منو صدا زد
_درس تموم شد میخوایم تمرین حل کنیم ، جونگکوک تو بیا تمرین اول رو حل کن
استاد گفت و من از سر جام بلند شدم و رفتم رو به روی تخته ماژیک رو گرفتم تا میخاستم اولین عدد رو بنویسم صدای جیغ یکی هوا رفت....آشنا بود...یه لحظه وایسا!
_ا.ت!
ا.ت اره ا.ت ، ماژیک رو انداختم و سریع رفتم بیرون از کلاس سمت کتابخونه مدرسه رفتم جین و جیمین و جیهوپ و و و هم داشتن میومدن با هر بدبختی شده خودمونو به کتابخونه رسوندیم با وارد شدن به کتابخونه.....
ا.ت روی زمین افتاده بود و توی بغل جونگمین داشت گریه میکرد....یه چیزی توجه مو جلب کرد سرمو چرخوندم سم....ا.ا.اون....با دیدین مدیر روی زمین غرق خون و پلیسای بالای سرش سر جام خشکم زد با سست شدن
با لیز خوردن روی زمین متوجه صداهای اطرافم نشدم
تهیونگ اومد جلوم نشست و حرف میزد ولی متوجه نمیشم این همه درد یه جا خیلی زیادیه!
«پایان فلش بک»
Y/n pov:
با یاد آوری اون لحظه فقط چشمامو بستم تا یکم این اتفاقا رو حضم کنم...کمکم داشتیم نابود میشدیم!
....
سلام سلام همگی سلام 👄
۸.۳k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.